پیروزی از آن چه کسی خواهد بود؟

Posted on at


پیروزی از آن چه کسی خواهد بود ؟



ای دنیا چه گویم وچه نویسم که هر چه نویسم گلایه از توست چه روزگاری شده امروز، گرگان درنده به جان هم افتاده اند به قصد دریدن بره ای و بعد از صرف این چنین غذا ی لذیزجام شراب ناب خواهند از خون کسان بی کس. ترسم از این نیست که چه کسی پیروز این میدان باشد ترسم از این است که بعد از این چه کار باشد بس نیست دعوا بر سر جان یک دیگر بیاید ای جان بازان خود آینده ساز خود باشیم ،رهبری این گروه با هرکه هست باشد بیاید ما رهبر خود باشیم .



می نویسم من درد دلم را چرا که هر وقت لب هایم را به سخن گفتن گشادم کوبیدند دهانم را من چشم به فردا دوختم در حالی که امروزیان چشم به سوی من گداختن و من خواهان کسی هستم که حزب من را خواهد کجای ای خاک بگو از دین داریت بگو از امانت داریت مگر نه این که ما نیز از گوشه لباس تو هستیم بس چرا فراموش نمودیم دنیای خویش را در حالی که از تو سر بیرون آوردیم و باز به تو خواهیم رسید از تو مارا مرد آفریدن و به تو نا مرد خواهیم رسید این همه نامردی را به کدام آتش می سپاری که نامردی سوزد ولی مردی بجا نیاید روزی .



کسان را حرس جهان فرا گرفته در حالی که جهان حرس آنان را در سینه دارد . او گوید خواهم وجهان در دستانش آواره گرداند در حالی که جهان داند که بعد از او میراثش که برد او گرانی این سکه را با آبله های دست هایش پردازد و میراث را کسی برد که آبله های دستان را پاره نموده . به چه کسی این آذوقه جمع نمای که روزی تشنه وگرسنه  دار فانی را وداخواهی گفت خوش گوید که تا زنده ام شکم با من است و بعد از مردن کفن با من است .



 


چه خوش گفتار وبا هوش فراوان است کسی که دنیا را بازیچه دارد .وچه خوش با ور است کسی که دنیا او را بازیچه دارد .سر کاروان این کاروان خیالی دست هرکه هست باشد من این غم در سینه می پر ورم مهم آن است که تقدیراین سر کاروان این کاروان را که بر دست دارد .مانند این که مهم نیست که اشکم را که ریزد مهم آن است که چه کسی اشک هایم را ا ز گونه هایم پاک می نماید دل شکستن کاری نیست گر تو مرد روزگاری دل شکسته را مرمت نما.



باز خواهیم رسید به رود روان روزگار گر این روزگار مرا تشنه می گریاند روزی آتش کده دنیایش را اشکانم روشن خواهی نمود باز خواهیم دید که پیروزی از آن چه کسی خواهی بود؟  



About the author

160