مردم رنج دیده و ستم کشیده افغانستان از سالیان متمادی بدین سو طعم تلخ جنگ و آواره گی را چشیده اند و عوامل متعددی چون : جنگ های خانمان سوز ، انتحار و انفجار ، اختتاف و از دست دادن عزیزانشان را با چشم بصیرت دیده اند ؛همین عوامل ناگوار باعث گردیده تا دیار و خانه وکاشانه شان را ترک نموده و راهی سرزمین های بیگانه شوند و طعم تلخ و زهر آلود غربت را بچشند.
با آنکه در ملل همجوار امکانات و تسهیلات فراوان وجود دارد ولی هر لحظه در انتظار روزی نو روزگاری نو وچشم در راه افغانستان با صلح و ثبات بسر میبرند.
در ملل بیگانه تن به هر نوع اعمال شاقه ازبرای بدست آوردن لقمه نان داده و زیر بار هر نوع اهانت و دشنام رفته ولی به علت اوضاع نابسمان کشورشان باز هم قادر به بازگشت به دیار شان نیستند .
مردم غیور و با شهامت افغان زمین سالیان سال با هر نوع سختی و ظلم بیگانگان که وطن مان را میدان نبرد و عرصه رسیدن به اهدافشان قرار دادن مبارزه نمودند اما به نتیجه ای نرسیدند تا بلاخره مجبور به ترک وطن و خانمان شان گردیدند.
به امید یک افغانستان آباد و سربلند و روزی که دیگر کسی طعم تلخ غربت را نچشد.
شعر از پدر عزیزم که در دیار غربت سروده شده
(سرنوشت)
روزگاری در جهان ما اعتباری داشتیم
شهرت و نام و نشانی آشکاری داشتیم
افتخار ملی ما یک غرور خاص داشت
مردم نام آوری بودیم ؛ وقاری داشتیم
رشک ملتهای دیگربود نام و ننگ ما
در ره همبستگی خود ،شعاری داشتیم
سربکف ازبهراستقلال خودرزمیده ایم
در ره آزادی خود ، اختیاری داشتیم
جرأت دشمن بمرزکشور ما ترس بود
غیرت ومردانگی و ننگ وآری داشتیم
حسرتا درآتش جنگی که میسوزد وطن
میرود بر باد ازآن دار و نداری داشتیم
پابرهنه،چاک دامن،سینه سوزان چشم تر
بی وطن گشتیم خدایا ما ، دیاری داشتیم
(دایم) اهل دل بزانو میگذارد سر زغم
سرنوشت واژگون و تار و ماری داشتیم