پدرظا لم

Posted on at


 


یکی بود یکی نبود یک شخص به با م حسن بود حسن سه خا نم داشت که در سه منزل


زندگی میکردن خا نم اول آن دارای پنج .اولاد بودجانم دوم آن دارای سه اولاد بود


و خانم سوم آن دارای هشت اولاد بودخانم سوم حسن در منزل سوم زندگی میکرو


دو خانم آن درمنزل اول زندگی میکردن خانم اول حسن یک دختر شیش پسر داشت



خانم دوم آن دو پسر و یک دختر داشت خانم سوم حسن نو اولاد بود دارای چهار


دختر و پنج پسر بود دختر های خانم سوم فریما و پیما فریبا فایز است و از خانم


دوم پروان و از خانم و اول او شیما است وپسرهای خانم اول ودوم حسن سوراب


گلاب احمد محمود یسف یو نس شاهاباست خا نم سوم حسن با عش نوس زنیدگی


میکردن خانم اول ودوم آن بارنج فراوان زندیگی میکردن اولادهای خا نم اول


ودوم خانم صبح تا شام کار میکردن تا بتواند شکم خاهران مادر خود را سری


کندولی خانم وال حسن و اولادهاخانم اول در سر یک دست ترخان شاهان


غذا نوش جان میکردن فریبا فایر فاطمه در بهیترین مکتب درس می خوادند


پروانه شیما صبح تا شام در آشپز خانه کار می کردند .حسن و خانم سومش


واولاد های خانم سومش عید را با لباس های نو وکفش های نو سپری می کردند



خانم اول و دومش با اولاد های شان عید را با لباس های کهنه و با دل شکسته


سپری می کردند .بلاخره این روز های سخت به پایان رسید واولاد های خانم اول


ودوم بزرگ شدند .وهر کدام از آن ها ازدواج کردند و صاحب اولاد شدند وزنده گی


شاهانه برای خود درست کردند خانم سوم حسن بسیار مریض شد .و اولاد های خانم


سوم حسن یکی ماتاد یکی مریض یکی بد اخلاق و یکی دیگر قاتل است


هرچی کشت کنید حما نا دراو مکنید


 


 


 


 


 


 


 


 


 


ا


 


 


 


 


 


 


 


 


 


 


 


 


 


 


 


 


 


 


ا



About the author

160