سرنوشت زن افغان

Posted on at


 

دریکی ازولایت های افغانستان خانواده ای بودند.فقیر درآن خانواده پدرومادر ودواولادشان زنده گی میکردند. اولاد اولی شان دختر ودومی پسر بود دختر شان کلان شد وبه سن قانونی رسید.خاستگار آمد واو ازدواج کرد

 

امازنده گی خوبی نداشت چون شوهرش به معتادی روآورد اوراخیلی مورد لت وکوب قرار میداد.همین لت وکوب باعث ازبین رفتن حس شنوایی این دختر شد.این دختر که سمیه نام داشت چهار سال همینطور باشوهرش زنده گی کرد.سال چهارم که به پایان رسید.دیگر طاقت ماندن همرای شوهرش را نداشت از وی طلاق خود را به بسیار جار وجنجال گرفت

 

.دوسال به زنده گی مجردی خود ادامه داد.خواست تا بار دوش مادر وپدر فقیر خود نشود دوباره ازدواج کرد همرای یک مرد بی عقل و قمارباز.سمیه صاحب دوطفل شد وبازهم زنده گی تلخی داشت روزها از مجبوری   به خانه های مردم می رفت وکارمی کرد.وقتی از خانه های مردم مانده وذلت بر می گشت شوهرش اورا باز مورد لت وکوب قرارمیدادومی گفت پول های را که از صبح کار کردی بده تا خرج قمارخود را بکنم.سمیه پولی راکه کار می کرد خرج خانواده وی راجواب نمی داد.بازچی برسد به خرج قمارشوهرش راکه بدهد سمیه وفرزندان خودرا لت وکوب می کرد.وآن ها را مجبور به گدایی ودزدی می کرد وازهمین طریق شوهر سمیه خرج قمار خودرا به دست می آورد.یک روز که شوهر سمیه بسیار عصبانی بود سمیه به او گفت گاز خلاص شده پکنیک را ببرگاز کن که برای شب غذای درست کنم.شوهرش باعصبانی زیاد

پکنیک رابلند کرد.که بر سر سمیه بزند اماخوشبختانه سمیه ازپیش شوهرش فرار کرد وبه خانه برادرش رفت.زن برادرش که او را نمی خواست به اوگفت به خانه ماهم جا نداری وی بسیار غمگین شد ورفت به خانه مامایش و از مامای خود طلب کمک کرد.مامایش گفت از دست من هم کاری ساخته نیست به هر دری رفت در ها به رویش بسته بود بعداز دوسه روز طلاق خودرا گرفت وحالا سمیه همرای دو طفل خورد خود زنده گی می کند. وخرج خود را هم از کار گری در خانه های مردم در می آورد .

واین است سرنوشت زنده گی بعضی از زنهای افغان

ساراسادات

 



About the author

160