من و آروزهایم

Posted on at


در شرایط کنونی افغانستان خودم به حیث یک دختر افغان آرزوهای بی نهایتی دارم,و به همین علت سعی و کوشش زیادی مینمایم تا به اهدافم برسم.اما در جامعه ی امروزی با وجود تمام مشکلات و از همه مهمتر فرهنک مرد سالاری این آرمانم معقول به نظر نمیرسد.


آرزوی یک دختر افغان در مرحله ی نخست خودشناسی اوست و بعد از آن دوست دارد به تحصیل خود بپردازد.در تمام دنیا انسان ها از یک خصوصیت و ویژه گی خاصی برخوردارند,طوریکه از خود خواسته ها,علایق,آرزوها و فرآیندهای مختلفی دارندو به تعقیب آن برای به "واقعیت بخشیدن اهدافشان حاضرند دست به هرکاری بزنند" تا خودشان را به دیگران ثابت نمایند.که این اهداف میتواند در برگیرنده ی اهداف جمله خواهران و برادران باشد.


دخترافغان متفاوت از تمام دختران دنیا باید در کنج خانه ی تاریک٬ سوت و کور بنشیند و گوش به فرمان کسانی که در مقابلش هر گونه ظلم را روا دانسته اند.دختر افغان حق ندارد تا برای آینده اش تصمیم بگیرد زیرا این تصمیم گیری از سوی بزرگترهایش انجام میپذیرد و او باید در مقابل تمام این کارها سکوت کند.



گاهی دلم میخواهد از درد دل دختر افغانی بنویسم که آرمان های نهفته در دلش را با قلم خویش به همگان هویدا سازم. دختری که همیشه لبخند زیبایی بر لبانش است ولی در پشت این لبخندش غم های زیاد وجود دارد. زمانی که قلم برمیدارم و شروع به نوشتن میکنم حیران میمانم که از کدامین مشکل دختران رنج دیده ی افغان بنویسم.


من خودم دختری هستم که سالیان درازی را در مهاجرت به همراه فامیلم به سر بردم. زادگاه من افغانستان نیست من در ایران متولد شدم و تا حدودی در آنجا به تحصیل خود ادامه دادم ولی با مشکلات و سختی های زیادی رو به ور شدم. پدرم مرد رنج کشیده ی پیری بود که با درد های زیادی ساعت های طولانی را در انجا کارهای دشواری مینمود و همیشه دیدن دستان ترک خورده ی پدرم برایم برابر بود با دیدن دردناک ترین لحظه ی زنده گی. از اینکه شب با اینکه خسته بود و زمانی که از در وارد میشد باز هم خنده بر لبانش بود مرا شاد میساخت ولی شب صدای ناله های سوزناکش را میشنیدم که از درد های زیاد در وجودش میکشید ولی باز هم با مشکلات فراوانی زحمت میکشید در آن زمان ارزو داشتم تا آنقدر ثروتمند باشیم که دیگر پدرم مجبور نباشد اینگونه کارهای دشواری را انجام دهد ولی باز هم برای جبران زحمات پدرم تلاش میکردم تا در درسهایم موفق باشم.



تا اینکه روزی فرا رسید که پدرم به خانه نیامد و من و خانواده ام دل نگران او. چند روز میگذشت و از پدرم خبری نبود تا اینکه پدرم از افغانستان زنگ زد و ان زمان تازه متوجه شدم که پدرم را به جرم افغانی بودن رد مرز کرده اند و ما هم مجبور شدیم تا کشورمان باز میگردیم ولی مردم چهره ی دیگری را با حرف های خویش برای ما در مورد افغانستان ساخته بودند ولی باز هم شاد بودم و به مادرم گفتم توکلمان به خدا به دیارمان باز میگردیم. راهی افغانستان شدیم و من هم دل تنگ پدرم. تا اینکه به افغانستان رسیدیم. آن زمان که برای بار اول کشورم را دیدم تمام حرف های مردم در نظرم به حقیقت پیوست و...


ولی باز هم شاد بودم از اینکه به سرزمینمان باز گشتیم و دیگر کسی به جرم افغانی بودن نمیتواند به ما توهین کند و این برایم ارزویی شده بود که روزی تمام هم وطنانم به افغانستان باز گردند و دست در دست همدیگر برای افغانستانی بهتر تلاش نماییم. با تمام تفاوت هایی که در افغانستان میدیدم باز هم شاد بود. شاد از اینکه باری دیگر پدرم را دیدم و او دستان پرمهرش را بر سرم کشید و به من گفت: دخترم حال تو باید و تمام جوانان این خطه با درس و تحصیلی که خواندند برای این کشور تلاش نمایند و آن را از تباهی و هجوم بیگانه گان نجات دهند. اینجا بود که ادامه دادن درس هایم برای خیلی مهم شده بود و تلاشم نسبت به درس ها صد برابر.



با مشکلات زیادی به مکتب میرفتم و تلاش زیادی مینمودم تا اینکه دوران مکتبم به پایان رسید و من در امتحان سرنوشت ساز کنکور که اماده گی گرفتم شرکت نمودم و بعد از روزهای انتظار سرانجام نتیایج امد و من به رشته ی دلخواهم کامیاب شدم.


تازه به این نتیجه رسیده بودم که انسان در هر مرحله ای از زنده گی خویش ارزویی دارد و من هم در هر ساعت و ثانیه اروزیی داشتم و حال میبینم که به بیشتر ارزوهایم رسیدم. بزرگترین ارزویم این بود که روزی بتوانم به افغانستان و تمام مردم سرزمینم خدمت کنم و حال من پا در عرصه ی تحصیلات عالی گذاشتم و مطمئنم که با تلاشم میتوانم به بلندترین مدارج تحصیلی دست یابم و گره ای از مشکلات مردمم را رفع نمایم.



برای خواندن مطالب قبلی فلم انکس لیسه مېرمن حیاتی میتوانید پیوند زیر را دنبال نماید:


http://www.filmannex.com/MirmanHayatiHighSchool/blog_post 



About the author

MirmanHayatiHighSchool

Mirman Hayati High School is one of the historical schools of Herat, Afghanistan. It was established in 1340 (1961). This school is located in the center of Herat city, on Shahid Mirwais 28 Street. It has 1,810 students in two shifts and 50 teachers. This school was first reconstructed by…

Subscribe 0
160