پستمدرنیسم از آن اصطلاحاتیست که برخیها (بخصوص در افغانستان) برای اشاره به متفاوت بودن یک کار هنری یا ادبی استفاده میکنند. ولی آیا معنای واقعی پست مدرنیسمهمین
است؟ آیا فقط برخی کارهای هنری یا ادبی پستمدرنیسم هستند؟ پس بقیه را چه میتوان نامید؟
در زادگاه مفهوم و ایده پستمدرنیسم، در غرب، هم توافق چندانی بر سر تعریف مشخصی از این اصطلاح وجود ندارد. اما بر سر این که پستمدرنیسم واکنشی به مدرنیسم است، تقریبا همه موافقند. بنابراین، درک کانسپت یا مفهوم عمومی (نه تعریف مشخص) پست مدرنیسم، بدون آنکه بدانیم مدرنیسم چیست، دشوار خواهد بود. ولی برای دانستن معنا و چرایی مدرنیسم هم بهتر است دورههای قبل از آن را تا حدی بشناسیم.
اصطلاحاتی مثل مدرنیسم و پستمدرنیسم به دورههایی تاریخی اطلاق میشود و معماری نقشی برجستهتر از دیگر نمادهای هنری در تعیین این دورهها دارد.
دوره گوتیک
در قرون وسطی زمانی که هنر (و ادبیات) هم در خدمت کلیسا بود، معماری، مجسمهسازی و نقاشی به عنوان سمبل هنر شناخته میشد که بیشتر از مذهب الهام میگرفتند. به همین دلیل است که ساختمانهای باشکوه کلیساها در اروپا بازتابی از عقاید مذهبیست. پیکرههایی از عیسی مسیح و قدیسین و مجسمههایی از موجوداتی افسانهای یا مذهبی همواره در ساخت بناهای کلیساهای خرد و کلان استفاده میشده است. به این دوره از تاریخ اروپا دوره گوتیکمیگویند. در اوایل قرن نوزدهم (سالهای ۱۸۰۰) همزمان با انقلاب صنعتی در اروپا، کسانی (مثلا: جورج گیلبرت اسکات) به فکر احیاء معماری گوتیک افتادند. این احیاء البته با نوآوریهایی نیز همراه بود. مثلا ساختن عمارتهای با برجهایی به شکل کلاه فرنگی، یا ستونهای قطور، و درگاهها و پنجرههای محراب مانند. اما این نوع معماری دیگر مختص کلیسا نبود. مثلا پارلمان بریتانیا یکی از نمونههای معماری گوتیک است. گذشته از آن، استایل گوتیک وارد دیگر عرصههای زندگی مردم شد؛ از طراحی پوشش گرفته تا وسایل خانه و ادبیات، همه الگوها و نشانههایی از هنر گوتیک داشتند.
امروزه هنوز هم ساختمانهایی با نشانههایی از معماری گوتیک اعمار میشود و حتی طراحی لباس و آرایش چهره گوتیک نیز هنوز مرسوم است.