دنیای یعنی این
یعنی پیدا کردن خود دردنیای واقعی از جای که خود را گم کردی جای که همه از تو رو گشتاننده وتورا برای مرگ رها کرده ورفتن به گونه که از تمام ورق های زندگی تو را پاک کرده باشند وتو را از یا برده باشند و برای تو راهی بجز این نباشد
پیدا کردن بهشت دنیای وفهمیدن این که ما در جای زندگی میکنیم که تیکه از بهشت است جای که اگر در اخرین لحظه زندگی به انجا برسی از اینکه نتوانستی این بهشت را قبل از این پیدا کنی پشمان میشوی اما هنوز برای دیدن این بهشت چند لحظه مهلت میداشته باشی
پیدا کردن امیدی برای زندگی در این دنیا جای که صدای از امید به گوش نمی رسد این امید که هرگز ما را نمیگذارد به سمت نا امیدی برویم زندگی را پر از رویاهای شیرن میسازد
پیدا کردن ان قسمتی از دنیا که زندگی رو به خاتم یافتن جای که امید ها میمرند ویک یک ارزوها ورویا از بین میرون وبرگ ها یک یک به زمین میفتند وراه هر یک بسته میشوند
پیداکردن ان قسمت دنیا که اغاز زندگی جدید است جای که امید ها زنده میشوند و برگ ها ی امید بخش سر از جوانه بیرون میاورند ان وقت است که انسان همرا با جوانه میشگفد
این یعنی دنیا که هنوز امید برای اینکه غنچه ای برای شگفتن هست وجود دارد تا دنیا را زیبا خود را از دست ندهد و فرار از این ناامیدی که رنگ دنیا سیاه نخواهد شود وبس
ارزوی اینکه شاید منتظر کسی هستی برگرد و تر از ترس غرش ابر ها محافظت کن ویا اینکه بدون ترس منتظر مرگ استاده خواهی شد