از نخستین روزهای زنده گی خویش چیزی به یاد ندارم تنها یاد آوری شیرین همانند شعله ای آتش که از دور روشنی می افکند و در اعماق قلبم به جای مانده است و من نیز قلم بر شرح و توصیف آن برمیدارم که جز حقیقت چیز دیگری را برملا نمیکند.
من منیره روفیان در یکی از ولایت های مشهور افغانستان به نام هرات باستان در سال 1378 به دنیا آمدم,از آوان کودکی جاهنگرد شدن یکی یکی از آرزوهای دوست داشتنی من بود زیرا میگویند:"جهان دیده بهتر از جهان خورده است"این آرزو را همیشه در قلبم میپروراندم زیرا تهداب و ریشه ی آرزوهایم را تشکیل داده بود و خشکیدن این ریشه نا امیدی من را به بار میآرود.
از سن 7 ساله گی وارد مکتب شدم,همچنین با شروع مکتب و پای گذاشتن در سنین بالاتر به درک معنای واقعی زنده گی آشنا میشدم,همیشه آرزو داشتم انگلیسی را با لهجه ی آمریکایی کامل بیاموزم و این هویداست که این لسان میتواند در کشورهای کثیری مورد استفاده قرار گیرد و آموختن این زبان را از صنف سوم آغاز کردم اما نظر به مشکلات فراوان درسی باید به دروس مکتب خویش نیز توجه میداشتم و نتوانستم آنگونه که میخواهم برای یادگیری این لسان تلاش نمایم.
دوست دارم در اینده تحصیلات عالی خویش را در کشورهایی همچون آمریکا یا انگلستان به پایان برسانم,ناگفته نماند کسانی که این زنده گی نامه ی من را میخوانند با خود بگویند چقدر گام های بلند و افکار بلندی را در ذهن میپروراندولی انسان باید از اول زنده گی به بلندی ها بیندیشد و به اندک موفقیتی که دارد راضی نشود و در جستجوی یادگیری و بدست آوردن پوینت های بلند تر و بهتری باشد.
از همه مهمتر همیشه در زنده گی ام تلاش میکنم تا ریشه ی کبر و غرور را در زنده گی خویش بخشکانم تا نشود این غرور بیجای من روزی من را از بین ببرد و مانع موفقیت هایم گردد.با وجود مشکلات فراوان در زنده گی ام باز هم دوست دارم همیشه خوشحال باشم و تمام ناهمواری های زنده گی ام را با لبخند خویش هموار سازم و به راهم ادامه دهم.
آنگونه که واضح است اینده از آن ماست و ما از آن آینده,در زنده گی و در مقابل مشکلات نباید مایوس شویم وکلید تمام موفقیت ها اعتماد به نفس است.
برای خواندن مطالب قبلی فلم انکس لیسه ميرمن حیاتی میتوانید پیوند زیر را دنبال نماید: