باز هم مینویسم

Posted on at


مینویسم، از درد مردمانم،از آشفتگی ذهن های شان، از بغض گلوی شان، از اینکه روز به روز غم های شان تازه میشود، از اینکه در چطور گودال غمی مانده اند، غمی که سرنوشت شان در آن بند آمده است، صبر و تحمل شان به نقطه پایان رسیده است نقطه که اگر آغازش مطرح شود شاید به همان آغاز نسل مرمان بی رحمش صدق کند، انسانانیکه خون آشام بودند، خون آشام های که به عاقبت خودشان هم فکر نکرده و به کار های ذشت و بی رحم شان ادامه دادند



بهرحال،این هموطنان غم دیده مان بعد از سال ها رنج و تشویش، آشوب و بی نظمی میخواستند سرنوشت شان را توسط همان رای دهی شان و انتخاب ریس جمهور شان رقم زنند، توقع شان از دولت بی سروپای شان تبدیل افغانستان به جای چون پاریس نبود بلکه تنها میخواستند دیگر به تشوش فرزند شان که به مکتب رفته و هنوز برنگشته است نباشند، نمیخواهند که دیگر در سوالاتی چون :آیا در حاثه مانده است؟آیا همین صدای بمب از کنار مکتب فرزند شان بوده است؟مختل شوند، فقط میخواهند خود را از گیر این چنین (آیا ها؟ و چرا ها؟ )خلاصی دهند



تنها صلح میخواهند، صلحی که ریشه این چنین انتحاری ها را از خاک سرزمین مان بیرون آرد و در افغانستان اتحادی آورد که نظیرش در جهان دیده نشود، عدالتی آرد که به عدالت زمان رسول اکرم مشابع باشد 


بلاخره بعد از مدت ها صبر تحمل و رای دهی هموطنان مان به امروز رسیدند، تقریبا بیشتر از یک ماه از روز رای دهی گذشت ولی هنوز رئیس جمهور انتخاب نشده است در حالیکه در کشور های دیگر فقط روزی از روز رای دهی شان گذشته رئیس جمهور شان انتخاب میشود، ولی در افغانستان این چنین نیست مردمان مان بیشتر از یک ماست که درگیر فکر های آشوب کننده مانده اند.، فکر های درد آور،و این نوع افکار در میان مردمان مان باعث شده هر کدام در ذهن خود تباعی افغانستان را به تصویر کشند:عده گویند در افغانستان  جنگ سرسختی خواهد شد، عده دیگر گویند افغانستان نصف شده و میان دو نامزد ریاست جمهوری تقسیم خواهد شد، عده دیگر گویند همان گونه که افغانستان در گودال تباعی گیر مانده در همان گودال تاریک بیشتر فرو خواهد رفت، عده دیگر از همین حالا تکت های کشور های دیگر را گرفته اند و عده نیز خود را مجبور به خوش آمدید گفتن به طالبان میدانند



آری! هموطنان مان د رهمان حوایل رای دهی به دو گروه تقسیم شده بودند ،گروهی از طرف داکتر عبدالله عبدالله و گروهی دیگر از طرف اشرف غنی، میکوشیدند تا طرف داران گروع شان را زیاد سازند تا شخص مورد نظر شان بر تخت نشیند  ولی حال اینطور نیست فقط میخواهند یکی از این دو بر کرسی نشیند تا آشوب اذهان شان به گنج آرامی مبدل  شود


من این مقاله را در روز های اول ماه مبارک رمضان،ماهی فرهیخته نوشته ام چون خواستم خداوند متعال با پاکی قلبم به آواز مردمانم گوش فرا دهد و دراین روز های مقدس ما را از این گودال بی رحم رعایی دهد 



بار خدایا!به تو رو آورده ایم ،از تو مدد میطلبیم ، برای بار اول یا آخر به صدای مان گوش بده و سرنوشت مان را به خیر مان روشن ساز .آمین



About the author

tamana-hamidy

Tamana Hamidi was born in Herat,Afghanistan. she is student in Hatifi high school.

Subscribe 0
160