چشمه زندگی
اینکه منتظر کسی باشی که هر لحظه امکان دارد با دسته گلی وارد زندگی شود وهمه نا امیدها را ازتو دور کند ودر مقابل هر تیر برای تو مثل سپری باشد که تو را ازدرد محافظت کند طوری که حتی لحظه دوری او تو را پژمرده میکند
ویا اینکه تمام عمر تو در انتظار کسی سپری شود که هرگز نخواهد امدو امیدی برای برگشت او نیست اما هرگز انتظار کشیدن برای او را رها نمکنی وهر روز بیشتر در خاطراتش غرق میشوی
جای که راه رسیدن به ارزوها راه میابی وپرواز در اسمان زندگی ودیدن شگفتی های ان ودین اینکه
لحظه که همه ارزوهای مان از هم میپاشند وترس ها سراسر وجود مان را میگرد ودیگران چه که حتی از خود ورویای ها ی خود میترسیم ونرسیدن به انها ما را در پیشگاه مرگ تدریجی قرار میدهد
وهر لحظه رویای جدیدی جان میگیرد رویای که زنده بودن را تضمین میکند البته زنده بودن واقعی نه اینکه مثل یک مترسک باشی که زندگی تو را به خواست خود بالا وپایین ببرد
وقتیکه به دنبال این میگردی که خود را بشناسی وبه زندگی خود جان تازهای ببخشی سوال های متعدد پیدا میشود که اگر تمام عمر خود را وقف پیدا کردن انها کنی بازهم کم است
وزمانیکه دیگر خود را نمیشناسی حتی زمانیکه خود را در اینه میبینی وترس از خود پیدا میکنی واخر کا رتنهای