انسانها باید حد و مرز خواسته های خود را بدانند

Posted on at



خداوند انسان را موجودی آفرید که اشرف مخلوقات است. موجودی که باداشتن بزرگترین نعمت خداوند یعنی ذهن میتواند هر کاری را انجام بدهد. موجودی که همیشهدرجستجو این است که آفرننیده او کیست و چرا او را آفریده است. موجودی که همیشه آرزو و خواسته خود را از خدای که او را آفریده است میخواهد. و همگی به این باور دارند که فقط خدای متعال میتواند آنان را به خواسته های آنان برساند. همیشه انسانها آرزو ها و آرمان های را دارند و برای رسیدن به آرزو خود کوشش و تلاش های زیای میکنند. این درست است که همه میتوانند با تلاش و کوشش به خواسته و یا آرزوی که دارند برسند اما با آن هم انسان ها باید حد ومرز خواسته های خود را بدانند. باید همیشه به این فکر باشند که آیا خواسته و یا آرزوی که آنان دارند به خیر و صلاح آنان است؟ آیا رضایت خداوند به این خواسته است/ باید به همه اینها فکرکنند



میخواهم داستان یک پسری را برای تان بگویم که ارتباط به همین موضوع دارد. در یکی از شهر های دور کودک چوپانی زندگی می کرد. او هر روز رمه گوسفند خود را به صحرا میبرد و بعد از آن به خانه برمیگشت یک روز وقتی به صحرا بود شروع به راز و نیاز با خدای خود کرد. او به خدای خود گفت خدایا میخواهم وقتی بزرگ شدم با زن چشم آبی که گیتار نواز باشد ازدواج کنم. میخواهم دو تا پسر داشته باشم که با آنان فوتبال بازی کنم. و میخواهم که یک خانه بزرگ و مجلل داشته باشم


چندین سال از این حرف ها گذشت و خداوند به او یک خانم خیلی زیبا باهنر و چشم قهوی داد بجای پسربه او دو تا دختر ها قندول داد و بجای خانه بزرگ و مجلل یک خانه کوچک به او داد. او همیشه به همه میگفت که خیلی بدبخت است. روزی خواست که از خدای خود بپرسد که چرا چنین شده است او به خداوند گفت خدایا من در دوران کودکی از تو چیز های را خواستم اما حالا تو برعکس همه آنها را به من دادی. خداوند در جواب به او گفت من بجای  زن چشم آبی به تو زن چشم قهوی ،زیبا و با هنر دادم . بجای پسر به تو دوتا دختر دادم که یکی از آنان بهترین گیتار نواز است. بجای خانه بزرگ یک خانه کوچک و زیبا دادم تا به خوبی زندگی کنی.آیا هنوزم کم است ؟ خداوند گفت من همیشه به بندگان خود چیز های را میدهم که به خیر و صلاح آنان باشد نه به ضرر آنان



 بعد پسر رو به خدا کرد و گفت خدایا هزار با شکر که تمام این نعمت هارا به من دادی من باید حد و مرز خواسته های خود را میدانستم . از آن به بعد او با خوبی و خوشی با خانواده خود زندگی کرد و همیشه شکر خدای خود را بجا می آورد.از این باید آموخت که حد و مرز خواسته های خود را بدانیم و در هر حالت خدای خود را شکر کنیم و قناعت داشته باشیم.



About the author

160