( صدای زنگ کوچه رها رو به خود آورد وداد زد : )
_من باز مد کنم لاله و دنیا هستن . ( دوان دوان آیفون رو جواب داد
_ بله.
_ بینی ماییم باز کن دیگه. (دکمه رو فشرد و خودش به سمت در برای استقبال رفت .)
_ دختر تو می مردی میومدی خونه ی ما ؟
_ قضیه اش مفصله حالا لپ تاپت روآوردی.
_ مال منم قضیه اش مفصله .
_ وای یعنی چی ؟
_یعنی آقا دانیال لطف کرد قبل از اینکه بره سرکارش کار مارو قبول کرد راه بندازه الان هم اگه بری کنار هر 3 بیایم داخل .
_معذرت می خوام . (هر 4 نفر بعد از احوالپرسی وارد سالن پذیرایی شدن دل توی دل 3 دختر جوان نبودو به دستهای دانیال خیره شده بودند تا به اینترنت وصل شدند دانیال با لبخند همیشگی گفت :)
_حالا کی کد وپسوردش رو میده (هر سه هم صدا داد زدند )
_من.
_ا هر سه که با هم نمیشه .
_خیلی خوب اول خواهرت ولی تورو به خدا عجله کن دارم سکته میکنم .
_این همه استرس براد چیه شما از نظر من قبولید .
_از نظر شما بله ولی از نظر سازمان چی ؟
_ وای بچه ها اگه هر سه توی یه رشته قبول نشده باشیم چی ؟
_خوب میرم آزاد میخونیم .
_ پس مرض داشتیم این همه هزینه کردیم؟
_گمشو حالا .
_بچه ها دنیا که رشته نقشه کشی قبول . (هر سه یک صدا داد زدند و همدیگر رو در آغوش کشیدند.)
_حالا مال من .
_پس من چی؟
_لطفا رها !
_قبول . (لاله برگه اش رودست دانیال داد هر 4 نفر سکوت کرده بودند بعد از چند دقیقه دانیال با لبخند به هر سه نگاه کرد .)
_کاش دوربین برای فیلم برداری داشتم .
_نتیجه رو بگو دق کردم.
_همون رشته همون دانشگاه . (باز هر سه فریاد زدند و دوباره انتظار برای رها . اینبار از قیافه دانیال لبخند محو شد .)
_چی شد ؟ (به رها خیره شد اشک توی چشمای رها حلقه زد واز جاش بلند شد .)
_نگی که قبول نشدم .
_ همون دانشگاه هستی .
_یعنی چی ؟
َََََََََ_رشته اش چی ؟
زبان انگیلیسی . ادامه دارد