خیر وخیریت

Posted on at



آن روز رفته بودی چشمه آب بیاوری چفت در را محکم بسته بودی در دستی سطل ودر رست دیگرت کوزه به نظرت سنگین می آمدند ؛به این فکر کرده بودی کسی خواهد آمد؟آنها می آیند ودر می کوبند؟کسی در را باز نمی کنند نی باز نمی کنند گفتم که هر کس در زد در را باز نکن باز نمی کنند خودش هم می ترسد وباز به راه افتادی؛از فکرها ی که کرده بودی خاطر جمع شده بودی اما باز هم چیزی مثل خوره افتاده بودی ؛
به جانت وراحتت نمی گذاشت دلشوره چنگ انداخته بود به دلت با خود گفتی خدایا !خدایا!به تو می سپارمش با تو می سپارمش دیگر رسیده بودی وسط کال آفتاب روی زمین پهن شده بود وریگ های کف کال نم خشک می کردند راه می رفتی ودر افکارت غرق بودی خسته شده بودی کوزه وسطل را گذشته روی زمین وایستادی که نفس تازه کنی باز افکارت هجوم آوردند ؛کسی خواهد آمد وبه در خواهد کوفت حتماّدو نفر اند یا هم سه نفر دوباره خواهد کوفت در باز نمی شود با لگد در را باز میکنند آن وقت لاحول ولا حول لا؛


 



 


سطل وکوزه را بر می داری ودوباره راه می افتی انبار سنگین تر اند شانه هایت به طرف پایین کشیده می شوند اما! افکارت ترارها نمی کند آنها درون خانه را می کاوند آنگاه آهسته آهسته وارد می شوند ؛از زینه های باریک نم کشیده بالا می روند صدا در می دهند کسی خانه نیست؟کسی خانه نیست؟صدا نمی شنوند این در را هم با لگد باز می کند آن وقت ؛خدایا توبه خدایا توبه؟پا هایت سستی می کنند عرق از چهار ستون بد نت می ریزد می نشینی سر وپا نفس نفس میزنی با خود میگوی بر گرد م؟بله بر میگردم آب نبود که نبود بهتر از ین است که من نباشم وبیایند ببرندش ؛آن وقت من چه کار کنم از کی سراغش را بگیرم ؟شورش است وگدی ودی مرده روی مرده مگر ندیدی په ی روز چه شیونی بود یک موتر پر از مرده آوردند به قشلاق ؛
نامردها کافر ها مرده را ریختند بیرون آن وقت قیامت شد شیون واویلا ومیکنی پسر گوهر هم بود بیچاره گوهر بد بخت گوهر شوهر ناز گل هم یک ماه بود عروس شده بود تر وتازه بیوه شده بیچاره نازگل بد بخت ناز گل چیزی پرید جلو پایت از افکارت بیرون آمدی ؛قور با غه با چشم های وزغ اهمیتی نمی دهی این لجنزا پر است از قور با غه موش ومگل راه می افتی نزدیک شده بودی آب هم نیاوردی کوزه خالی سطل خالی خر داد محمد از گردنه می آید پایین داد محمد هم دنبالش می ایستی تا نزد یتکر شود صدا در مید هی قشلاق چه خبر ؟پتویش را تکان میدهد می اندازد سرشانه جواب میدهد هیچ خیر وخیریت.


 


 



 



با چوب اش خر را می خلاند اوش اوش آفتاب مستقیم به رویت می تا بد پلک نمیزنی منتظر چیزی بگوی ؛حرفی بزند با نگاهت خاطر جمعی می طلبی می ایستید جلوات خیر وخیریت است نه کسی آمده نه کسی رفته با خودت می گوی شکر خدا شکر خدا قشلاق خیریت است ؛گفت خیر وخیریت است بروم آب بیاورم قدم ها را تند تر می کنی باز می ایستی بروم ؟نروم؟پناه بر خدا پناه بر خدا آفتاب هموار شده است باد نمی رود هواه راکد است می نشیی دامنت را از دور پاهاجمع می کنی کوزه را بدست می گیری آب گل است به زردی می زند .کوزه ات را خم میکنی تا پر شود هر چه ریگ وریگچه است می رود داخل کوزه خالی اش می کنی چه آب زردی شا شیده اند به این آب از وقتی گدی ودی شده به هر چیزی میشاشند به این آب هم تا مردمی که در قشلاق اند آبشان خوردنی نباشد؛نمازی نباشد لعنت بر شما ؛لعنت به شما آب کوزه را می ریزی داخل سطل کوزه را می گذاری دوباره پر شود مندیلچه را دور دست می پیچانی وروی سرت جابجا میکنی سطل آب را با هر دو دست میگذاری روی سر بادست راست ات سطل را محکم میگیری با دست چپ کوزه را یا بسم الله آهسته ؛آهسته قدم بر میداری دانه های درشت عرق از گوش وگرد نت لغزان شده است جیپی وسط کال از همان ها که زنده می بر ند مرده می آرند مردی بود با کلاه سرخ کج وچشم های وزغ مثل چشم های قور با غه میراند تف می اندازی هی سگ کافر می افتد جلوی پا یت بغل دست اش قومندان ریش اش تکان تکان می خورد خیر شده است ؛به تو سگ دگه زنده ببر مرده بیار ؛
قشلاق شیطان میگه این آب گند را بریز به حلق اش پشت سر سه نفر چسپیده به هم نشسته اند با تکه های سرخ به گردهای شان خدا گردن شما به این دنیا وآن دنیا بسته کرده ؛جیپ باسرعت میگذارد آب گل را پلشت میکند روی زمین تو چشما ن قومندان خیره به تو میگذ رند حتماّجیپ را پر کردی از بچه های قشلاق شاید شاید جیپ دور میشود ؛
الله اکبر ؛یا سین پسر آد م خان چشمت می افتد به خاک برسر ت چشمانت سیاهی میرود سطل پر آب پر چی می افتد زمین استخوان های گرد نت خرد می شود احساس می کنی گرد نت شکست کوزه روی زمین پر زه می شود بوی گنده به هوا می رود وپسر ت در میان مه سیاهی وسفیدی به سرعت دور می شود ؛با دست های بسته ورنگی پریده مثل آد م های سیل خورده جیپ دور می شود وچشما نت سیاهی می رود داد محمد خر را خلاند ه بود وگفته بود خیر وخیریت است :


 


 


 




About the author

160