عکسی از کامره عکاسی در شهر کابل
این کامره قادر بود تا 4:3 عکس بیگیرد بشکل سیاه و سفید
این عکس ها برای تذکره ، مکتب و پاسپورت به کار میرفت
چی وقت های بود که مردم مردم بود حکومت حکومت بود همه جا صلح و صفا بود
اما من چی شوخی های را در زمان کودکی انجام میدادیم
وقتی کودک بودم به یاد دارم که توسط همین کامره برای مکتب عکس میگرفتم
چون کودک بودم و بسیار شوخ عکاس بسیار زحمت می کشید و دست خود را در داخل یک صندوقی چوبی داخل میکرد
نمیدانم در داخل آن صندوق چی میکرد بعداز چند دقیقه زحمت کشیدن به من میگفت : آفرین جان کاکا گردنت را پاین کن کمی پیشانی خود را باز بیگر و شماره امده باش را به خوانش میگرفت میگفت 1 2 3 و برایم میگفت امده هستی و سر پوش که در دهن لنز کامره بود دور میکرد و من که بسیار شوخ بودم به طرف کامره قواره میکردم و عکسم خراب میشد
این عمل را چندین بار تکرار کردم و مردی عکاس به قهر شد و من بیدون اینکه پولش را پرداخت کنم از پیشش فرار میکردم و این کار در چندین عکاس خانه انجام دادم و تا بلاخره یک روز در گیرفتادم و بسیار لت و کوب شدم و برایم یکی از جالب ترین خاطراتی بود که در زندگی داشتم ایام کودکی ای کاش تکرار شود
نویسنده رفیع کبیری