هری نازنینم

Posted on at


سلام!
 هرات نازنین من چرا خسته و دلگیری ، چرا آسمانت سیاه ست،کی خرابت کرده است؟


چرا تخت سفرت خالیست؟



چرا پارک ملت بلبلانش مستی نمیکنند؟


آه هراتم دلم به آن شامهای شهر نوات تنگ شده ، دلم به آن ادیبان و شاعران شرین سخنت تنگ شده دل تنگ نقاشان و معماران چیره دستت شده ام، آه دیار عزیزم کجاست ؟ آن پهلوانانت تا چنگیز زمانه را سرکوب کنند،


کجاست؟آن جوانان دلیرت تا جواب انگشت دشمن را با مشت دهنند،ای خاک اولیا چرا نمیدانند این مزدوران بیگانه که تو شهر انصاری ؟


چرا این خاینین نمی دانند تو مهد تمدن و عرفانی؟


چرا این وطن فروشان نمی دانند تو در یک روز 24 هزار شهید قربانی دادی ؟


چرا نمیدانند که تو نگین خراسانی ؟ چرا این بی مروتان باستانی بودنت را زیر پای میکنند ؟


 


پس کجاست به آن دوری غوری هایت که یک بار دگر مسجدجامع ات را مجلل کنند؟


کجاست؟آن دوری تیموریانت که شاعرانت را قدر کنند؟


دلم به خانگاه هایت تنگ شده دلم میخواهد آن شب نشینی های یاران مهربانت را ببینم؟


میهن مادری ام چرا صدای از آن هنرمندان محبوبت نیست؟


چراآن قالین بافان مشهورت کم رنگ شدند؟


راستی امروز رادیو وش میدادم به جای آهنگ سرور تفنگ را پخش میکرد


.
آه زیبای من!
نمی خواهم بدانم امروزچندبار انتحار شده ای؟نمی خواهم بدانم امروز چند فامیل بی سرپناه شدند؟


نمی خواهم درکم شود که کدام مادردر داغ اولادش میسوزد،نمی خواهم بدانم چند طفل معصوم یتیم شدند؟نمی خواهم ببینم طفلی زاری می نماید بگذارید کفش هایتان را رنگ کنم پولی نداریم پدرم در انتحاری شهید شده است .


آه!
دیگر بس است نمی خواهم دیگر متوجه مادری شوم که اشک ریزان پیش دوکان ها میگذرد وفریاد میزند یتیم دارم کمک کنید دیگر تحمل ندارم که ببینم پدری با موی سفید قد خمیده ودست لرزان در داخل جاده اشک هایش می ریزد و فریاد می زند نو جوانم را از دست دادم کمکم کنید؟
اما!
شهر زیبای من اندوهگین مباش گرچه شب سیاه و تاریک است دل قوی دار سحر نزدیک است.












About the author

AsmaRahmany

Asman Rahmany is an eleventh class student in Mahjube Heravi.

Subscribe 0
160