آیا اشتراک گذاری در رسانه های اجتماعی میتواند به آینده کمبودیا یاری رساند؟

Posted on at

This post is also available in:

زمانیکه از کشور کمبودیا بازدید میکردم, هرگز فکر نمیکردم که این یکی از احساسی ترین سفرهایم برای همیشه باشد. کشتار جمعی دهه هفتاد که توسط حزب کمر روج(Khmer Rouge)  اتفاق افتاد به اندازه مستبدانه بود که سی سال بعد از آن, تا امروز میتوان آسیب های روحی آنرا در این جامعه احساس کرد. از هر هفت کمبودیایی دو نفر شان جان خود را زیر استبداد بی رحم افراطگراهای ماویست از دست دادند و در حدود دو ملیون نفر تحت نام توسعه نیست و نابود شندند. این رویداد بین سالهای 1975 تا 1979 عیسوی اتفاق افتاد. کمر روج این کشور را چنان در فاجعه عمیقی فرو برد که حتا بعد از اینکه این کشور توسط ویتنامی ها آزاد گردید, بازهم بخش بزرگی از جمعیت آن هنوز بهبود نیافته اند. آنها چگونه میتوانند بهبود بیابند؟ رهبر حزب کمر روج آقای پول پات و هشت همکار دیگرش, این کشور را برای چهار سال به جهنمی تبدیل کردند. 

همه چیز به سرعت رویداد. به جز از دهغانها, مردم همه چیز خود را از دست دادند: خانه های خود را, وظیفه های خود را, دارایی های خود را, افتخارات خود را. بسیاریها زندگی خود را از دست داند. حزب کمر روج یک رژیم کشتار تمام عیار را حکم فرما کرد که هر حق مدنی قابل تصور را به شدت سرکوب میکرد. در گام نخست آنها همه شهرها را از باشندگان آن خالی کردند و آنها را مجبور کردند که در روستاها زندگی کنند. این یک مهاجرت دسته جمعی ملیونی بود که مردم مجبور بودند خانه های خود را ترک کنند و همه دار و ندار شانرا رها کنند و گرنه به آنها شلیک میشد. دارایی خصوصی به یک موضوع نا ممکن تبدیل شد. در مدت چند روز تمام وظیفه هایکه به آموزش ضرورت داشتند, حذف شدند و تمام مدرسه ها, دانشگاها, بانکها و بنگاها تعطیل شدند و تمام افراد آموزش دیده شامل  آموزگارها, مهندس ها, دانشمندان, پزشکان, حقوقدانها, سرمایگذارها و بازرگانها مورد تحقیر قرار گرفتند, شکنجه شدند و بیرحمانه با خانواده های خود کشته شندند. حزب کمر روج اجتماع های تعاونی را ایجاد کرد که مردم مجبور بودن که در آن در شرایط ظالمانه ای با ساعت های ناپایان به کار بپردازند و فقط در مقابل آن به سختی چیزی برای شان فراهم بود. کودکان از خانواده های شان جدا میشندند و به اردوگاهای کار اجباری دور از پدر و مادرهای شان به کار گماشته میشدند. آموزش و پروش, بازرگانی و موسیقی ممنوع بود, مذهب سانسور شده بود و هر نوع آزادی قدغن شده بود. این حزب همه انواع روابط شخصی و به طور ویژه ابراز هر نوع مهربانی را منع قرار داد. هیچ کسی اجازه نداشت که کشور را ترک کند و تمام بندرگاها بسته شده بودند و همه مرزهای مین فرش شده بودند. هر کسی که در مقابل این سیاست ها پافشاری میکرد, بشکل سیستماتیک کشته میشد و یا ناپدید میگردید. تعداد زیاد کسانیکه با این سیستم موافقت کردند از گرسنگی مردند. بسیار بیشتر از آنها به اثر بیماریهای ساده ایکه میشد به سادگی آنها را درمان کرد, جان دادند. این زندگی مردم برای چهار سال بی پایان در کمبودیا بود که از بقیه جهان منزوی شده بود. 

در بالا گوشه از آنچه بر مردم کمبودیا در جریان استبداد آقای پل پات رفته است, می باشد. من کارشناس تاریخ کمبودیا نمی باشم و ادعای دانش کامل در مورد شرایط زندگی زیر سلطه استبدادی آقای پل پات نمی کنم, اما فقط بخاطر جنایات زیادی که این جانی و همدستانش انجام دادند میخواهم که آنها را در این مقاله بگنجانم. چون من نمیخواهم که آنچه آنها انجام داده ان را ساده انگارید, خواستم که تعدادی از جنایات شانرا به شما در میان بگذارم. بعد از اینکه من این مقاله را نوشتم, شما انتظار خواهید داشت که این هیولاها را در زندان ببینید. 

بیشتر اعضای بلند رتبه حزب کمر روج بشمول پل پات که در سال 1998 درگذشت, هرگز زندانی نشدند و برای هیچ جرمی محکوم نگردیدند. آنها هرگز زندانی نشدند و هرگز مجبور نگردیدند که پاسخ آنچه را که انجام دادند بپردازند. اگر تا حالا به اندازه کافی ناراحت کننده نبود, جنگجویان سطح پایین شان که بیشتر کشتار را مرتکب شده بودند با مردم غیر نظامی یکجاه شدند و بخاطر جنایات که انجام دادند هرگز مجازات نشدند. آنها به جاهای دیگر کشور که کسی آنها را نمیشناسد فرستاده شدند و امروز با دیگر مردم به زندگی میپردازند, مردمی که تا آنجا مجبور به کار بودند تا بمیرند. در مدت پنج هفته ایکه در کمبودیا بودم, فرصت یافتم تا جنگجویان حزب کمر روج را ملاقات کنم. آنها همه همین داستان را برایم گفتند که برای شان دستور داده میشد که بشکند و یا کشته خواهند شد. یک عبارت بسیار راحت کننده. همیشه تقصیر کسی دیگر است, نیست؟

در جریان سی و پنج سال محاکمه بر ضد حزب کمر روج, دولت کمبودیا در همه جبهه ها شکست خورده است. زمانیکه از ناکامی یاد میکنم, نمیتوانم طعنه گویی خود را پنهان کنم. آنچه که از آن یک اداره مردمسالار, برگزیده نام برده میشود, بیشتر شبیه یک سامانه استبدادی دیگر است. بلندترین مقال این دولت هون سین (Hun Sen)  نه تنها کسی است که سرنوشت کمبودیا را از زمان براندازی حزب کمر روجدر دست دارد بلکه خودش یک فرمانده پیشین این حزب است. آیا حالا مفهوم کامل را گرفتید؟ کارشناسان سیاسی گزارش میکنند که هون سین با کاربرد تهدید, خشونت و فساد گسترده در قدرت باقی مانده است که ادامه کار پیشینش در نقش یک بازرس است که امروزه فقط در یک حالت میانه روانه تری ادامه دارد. 

من نمیخوایم که این موضوع را خوشایندتر بسازم. حزب کمر روج هرگز متهم به جنایاتش نشد. بعد از چهار سال جنایت در تاریخ این کشور, مردم کمبودیا هرگز به عدالت نرسیدند و مرتکیبین کشتار دست جمعی کمبودیایی ها هرگز مجازات نشدند. برعلاوه, یک مقام بلند رتبه پیشین حزب کمر روج در سی و پنج سال گذشته این کشور را اداره میکند و دوستان پیشینش را مطمئن ساخته است که برای هیچ نوع جرمی متهم نخواهند شد. این یک کابوس نیست, بلکه چنین چیزی در حال حاضر در کمبودیا در حال اتفاق افتادن است. 

من هیچ قدرت سیاسی را در اختیار ندارم, اما اگر نوشتن بلاگ در رسانه های اجتماعی میتواند الهام بخش, انگیزنده و تسهیل کننده  تغیر رژیم در کمبودیا باشد, از شما میخواهم که در مبارزات رسانه های اجتماعی به من بپیوندید تا آگاهی جهان را در مورد شرایط کشور کمبودیا افزایش دهیم. بعد این همه جنایات که مردم کمبودیا متحمل شده اند, شایسته شرایط بهتر از این اند. اگر تمام مردم از سرتاسر جهان از رسانه های اجتماعی برای محکوم کردن بی عدالتی های در این کشور استفاده کنند, هون سین فشار جامعه جهانی را روی شانه هایش احساس خواهد کرد و امکان تغیرات ساختاری بیش از پیش خواهد بود. پل پات رئیس پیشین آقای هون سین یک بار در مورد مردمش گفته بود که در نجات شما هیچ سودی و در نابودی شما هیچ زیانی نیست.

لطفا مقاله من را در رسانه های اجتماعی اشتراک گذاری کنید و زمانیکه در مورد کمبودیا مینویسید از بهترین روشها در رسانه های اجتماعی استفاده کنید -  این ها ار به یاد داشته باشید.

جیاکومو کرستی(Giacomo Cresti)

ویرایش گر ارشد نشریه انکس

فلم انکس

این صفحه شخصی من است, لطفا به آن عضو شوید. http://www.filmannex.com/webtv/giacomo

مرا دنبال کنید در @giacomocresti76



About the author

ahmadshafi

Ahmad Shafi Raouf was born in 1990 in Herat province of Afghanistan, graduated from high school in 2008. Then started BBA in 2009 in Ishraq university of Herat city, Afghanistan. He is studying now in seventh semester as a senior, and is planning to get his masters degree. He started…

Subscribe 0
160