زير كاسه نيم كاسه

Posted on at


 


لحظات غمگين و آرام به طرف پائين نگاه مي كرد .


پرنده خيالاتش به دور دست ها به پرواز بود 3 سال قبل از امروز هيولاي بدبختي و مصيبت با سر پنجه هاي خشن اش اورا به دام انداخت.


 


 جمليه هنوز 14 سال داشت كه برادر اش او را در مقابل 250 هزار افغاني به فروش رساند 20 روز بعد مراسم عروسي جميله به شكلي مجلل برپا گرديد .


 



 


جميله فكرمي كرد پرنده خيالاتش اكنون به پرواز در آمده و هماي سعادت بالايش سايه افگنده است ، غافل از روز هاي تار و سخت كه در انتظار او بود .


 


بعد از يك ماه اي عروسي شيرازه اي زندگي اش براي هميش از هم پاشيد .


 


شوهر ، مادر و خواهر شوهراش او را مجبور به تن فروشي ساخت او به هيچ قيمت حاضر به تن فروشي نبود .


روز ها و شب هاي بدي سپري مي كرد هر لحظه تهديد مي شد .


 



 


 


 


خانه شوهر جميله زير زميني داشت وقتي جميله حاضر به تن فروشي نمي شد او را در زير زميني از يك پا آويخته و لت و كوب مي كردند روز ها و شب ها را گرسنه سپري مي كرد .


 


نبود ناخن هايش پاكي و صداقت او را برملا مي نمود هر دو انگشتان دستش ناخن نداشت هر كدام آن به نوبت بخاطر حاضر نبودن به تن فروشي از سوي مادر يا خواهر شوهر اش با عنبور كشيده شده بود .


 


چهره جميله به شامگاهي تار و تاريك مبدل شده بود هر حصص وجود اش اثري كبودي ديده مي شد چشمان اش در ميان روي پر از ورم كرده اش پنهان شده بود.


 


 برادر جميله چندين بار بخاطر مهماني او را به خانه خود دعوت كرده بود ولي مادر شوهر به او اجازه رفتن به خانه برادر اش را نداد .


 


وقتي برادر اش در دوسه بار اخير نتوانست با جميله ملاقات كند احساس كرد زير كاسه نيم كاسه است فوراً به پوليس اطلاع داد وقتي منزل شوهر جميله معاصره و تلاشي گرديد جميله از زير زميني خانه با وضعيت بد صحي كه توان گفتن و شنيدن را نداشت دريافت گرديد


 


 



 


 .


او از بي رحمي مادر و خواهر شوهر اش بيشتر شكايت دارد جميله شوهر اش را به جرم بيوفا بودن و عهد شكني به پيوند مقدس ازدواج مجرم ميداند .


با اين كه هنوز عاملين قظيه جميله در زندان به سر مي برد ، اما او نگران آينده خود است .


جميله با اين كه يك روستائي است ، اما مودب و خلاف گذشته به راحتي صحبت ميكند .


او آرزو دارد هيچ زن و هيچ دختر افغان به چنين سرنوشت دچار نشوند .


 


 


 



About the author

160