شب آمد و باز هم سکوتی آرامتر از رویا ...
دوست دارم امشب تا همیشه شب باشد می خواهم ستاره ها نزیش آسمانم با شند وماه چراغ روشن خلوت تاریک می باشد .امشب صدای جیرک جیرکها ،قور قور قورباغه ها برکه ای در دور دستها و وزش آرام نسیم نوای دیگران به موسیقی شب بخشیده است چه آرام ودلنشین است آیا او هم با شنیدن موسیقی آرام شب احساس مرا دارد !
دوست ندارم سپیده دوباره زنده شود خورشید بامن با من لبخندش سپیدو مرا جان دهــــــد .
دوست دارم امشب تا همیشه ادامه داشته باشد و شب باشم امشب میخواهم به هیچ چیز نیندیشم می خواهم همه این ها ار فراموش کنم همه دردهایم ،غصه هایم ، هراسها و
دغدغه ای را در سیاه چاه های ظلمت شب مدفون نمایم .
دوست دارم امشب فقط تو باشی ،وتو شمیم عطرتو آسمانم را عطر نماید وصفائی دیگربخشد ،کاش مشد امشب زمان از حرکت بازماند وفلک لحظاتی باتو بودنم را امتداد دهـــد
می خواهم زمین باتمام هستی خود در دل تاریکی افلاک محو شود وفقط درخشش چهرها تابان تو نمایان باشد . دلم میخواهد دور آینه ها را با زیبائی چشمان تو صفا دهنـــد وفقط شفق زیبائی تو را انعکاس دهند ، شب به یاد تو بنوازد و کودکان همه نام تو ار تکرار شهرستان نمایند دوست ندارم امشب تمام شود .دوست ندارم مرگ امشب رسمش برهم خوردن این بزم خلوت آرام من باشد، حیف است این خلوت ساده به هـــم خورد می خواهم من باشم وکاغذی وقلمی که فقط نام تو را بنویسد .
وبازهم هوای تو امشب باز هم هوای تو را دارم آرامش رؤیایم بازهـــم مغور مطبوع تو را می جوید ونگاه پر مهر تو را می طلبد
.
