بد قدم ، دخترزا و شوي خورك

Posted on at


 


با  آنكه 22 سال دارد بسيار خسته و نحيف به نظر مي رسد گويي زن كهن سال است ، باآنكه براي سومين بار پاي ازدواج رفت، اما هنوز هم يك خانم بيوه است، او از ايام تولد بنام يكي از پسران كاكا گرديد پسر كاكا در 7 سالگي از اثر تب شديد فوت كرد او آن هنگام بنام پسر دومي كاكا زبان زد همه گرديد 



 


ملالي 16 سال داشت كه بخانه بخت رفت در نخستين روز هاي ازدواج اش نواسه كاكاي او اثر سوختگي شديد به حق پيوست 



ملالي در نخستين روز هاي ازدواجش به عروس بد قدم مسمي شد ، وقتي اولين فرزند ملالي دختر بدنيا آمد لقب دومي را بنام دختر زا كسب نمود


دومين فرزند ملالي پسر بود ملالي فكر مي كرد شايد با بدنيا آوردن پسر زندگي اش عوض شود همينكه قبيله كه با شوهر ملالي(رحيم ) خصومت داشتند باشنيدن پسر رحيم قبيله متخاصم دست بكار شده و رحيم را بالاي زمين مصروف كار بود به قتل رسانيدند.


 


زندگي ملالي رنگ تازه تري به خود گرفت و از هرسو سنگ ملامت بالاي او و پسر بدقدمش مي ريخت.


روزها بر ملالي و فرزندانش به ناكامي سپري مي شد هنوز اشك سوگ در چشمان ملالي نخشكيده بود كه در روز 40 شوهرش مادر شوهرش در ميان جمعي از زنان بالاي ملالي غريده و گفت:


"زنكه بخيز گريه را كم كن سر دو بچيمه ويك نواسه مه خوردي هنوز هم دلت يخ نكده بخيز ده خانه مردا برو كه خسرت چه ميگه" 


ملالي انتظار داشت تا اقاربش به او تسليت دهند غافل از آنكه ملا امام مسجد انتظار ملالي را داشت زيرا خسر ملالي فيصله كرده بود تا به عنوان عرف و عنعنات عروس شان بايد با برادر كوچك شوهرش نكاح شود  


ملالي باشنيدن اين خبر فرياد سر داد همه به سان مور ملخ بالاي ملالي ريختند و به لت و كوب پرداختند


 برادران ملالي كه ديگر تحمل اين همه جبر و ظلم را بالاي خواهر شان نداشتند  درگير شدند  برادر ملالي و با ايور كوچكش به اثر ضرب چاقو به قتل رسيدند 


از آن روز به بعد ملالي به ناكامي و بدبختي خود زار زار مي گيريد و زنان قريه او را بنام بدقدم، دختر زا و شوي خورك مي شناسند.



About the author

160