نمیدانم...

Posted on at


نمیدانم به کی اعتماد کنم که شرافت عقلم را نرباید و نفرت و انزجار را در دلم بذر افشان ننماید، نمیدانم حرف دلم را با که گویم که همه در دلم جایگاهی جز فریب ونیرنگ ندارند و همچنان دهر با تمام پستی و پلیدی میگذرد.



و گاه آسمان و زمین نیز سخت در نبرد اند، و من نیز غرق این نبرد بین عصیان ماندگار هستم وگاه نیزاشک چشم صورتم را شسته و تنها درمان جسم سرد منست و دیگر مرحمی نیست تا التیام بخشد این زخم عمیق من نمیدانم چطور خواهم مُرد و چگونه با صدای آذرخش زنده میشوم، عبور سختی است از مرز های زنده گی و نیز پل های شکسته غیر قابل اعتماد


.


آنجا که مجبوری بغضت را فروخوری و با تمام مشقت و تلاش زنده گی را باور داشت وبه نبرد ادامه دهی، نمیدانم چرا باید قلبت را به دنیا بسپاری که ذخیره گاهی سازد آکنده از درد وتصورات زجر دهنده.


اما من با این همه مشکلات هنوز سخت دارم نفس میکشم و هنوز علت زنده بودن و نفس کشیدنم را در نیافتم نمیدانم درد غریبی تابحال کسی را افسرده بیچاره ساخته یا کسی هنوز آن را تجربه نکرده؟؟؟


و حال حتی این همه برگ وبار با شگوفه های نقره فام مظهر زنده گی و نشاط نیست ونمیتوان مجذوب این همه زیبایی بود. چون دیگر قلب به وجد نمی آید و زیبایی را نمیشناسد


.


نمیدانم چرا وقتی هیچی وهیچ را هم نمیشناسی چطور هنوز مادر وپدری آرزوی زنده گی میکنند وکودکی را بر طبیعت به ارمغان می آورند و با آنکه همه چیز جز درد و مصیبت در دنیا نیست واین هیجان محسوس آنها با قدمی نورسیده تولدیست تازه و زنده گی نوین و جشنی خاص.


نمیدانم با این همه خشکسالی و سنگدلی بازهم چرا گلها سر از غنچه برداشته و سبزه ها هنوز میرویند، و وسعت دنیا هرچه بیشتر می شود.


نمیدانم با آنکه دیگر امیدی در ابن جهان باقی نیست چگونه هنگام غروب پرنده کوچکی بر شاخه سُست وباریک درخت هنوز نغمه سرایی میکند و غروب خورشید نیز با مرگ امروزش بازهم به زنده شدن فردایش امیدوار است


.


 فهیمه کاکر-1387



About the author

fahima-kakar

fahima kakar eleven years and is a graduate of the gnomon is a member of the Herat Literary Society, and to the great works of numerous articles in journals such as Poetry Vjrayd of his stories have been published. She has a great interest in writing, reading books, and now…

Subscribe 0
160