شک نیست که «امنیت» به معنای مطلق کلمه، یکی از اهداف عمده انسان در راستای فراهم سازی زمینه بهتر زندگی فردی و اجتماعی محسوب میشود. امنیت در مجموع دارای مفاهیم و مراتب گوناگونی میباشد که این تنوع مفهومی با پسوندهای کلمه «امنیت» که هریک اصطلاح جداگانهای در مطالعات امنیتی را تشکیل میدهد، قابل تشخیص است که شامل اصطلاحاتی از قبیل امنیت فردی، امنیت گروهی، امنیت ملی، امنیت داخلی، امنیت منطقوی، امنیت بینالمللی و غیره مراتب امنیت میشود که همه نمایانگر خواسته اصیل انسان در مراحل مختلف زندگی او میباشد.
برای درک بهتر مفهوم اصطلاحی امنیت و آنچه ما در صدد توضیح آن در این وجیزه هستیم، به جا خواهد بود تا نخست اشاره کوتاهی به مفهوم و مدلول لغوی واژه «امنیت» نیز داشته باشیم. کلمه امنیت (Security) در زبان عربی از ریشه «امان» و «امانت» گرفته شده که معنای اطمینان و آرامش را میرساند که از لحاظ مفهومی در نقطه مخالف واژه «خوف» قرار دارد. بناءً واژه خوف از لحاظ لغوی متضاد مفهومی کلمه امنیت بوده و هردو در مجموع از نوعیت احساس متناقض انسان در مراحل متفاوت زندگی روزمره او تعبیر می کند. به این معنا که امنیت و خوف هردو اسم دو نوع احساس متفاوت است که آدمی در درون خود متأثر از عوامل و انگیزههای داخلی و یا خارجی در زندگی شخصی و یا اجتماعی خود تجربه میکند. با این توضیح می توان مفهوم لغوی واژه «امنیت» را به سادگی درک کرد.
در رابطه به مفهوم اصطلاحی «امنیت» تعریفهای متفاوت و گوناگونی در حوزه ادبیات سیاسی و مطالعات تخصصی امنیتی وجود دارد که در آنچه تازهترین و مشهورترین تعریف اصطلاحی امنیت خوانده میشود، چنین بیان شده است: «امنیت عبارت از تلاش برای رهایی از خوف است». البته رهایی از خوف برای تحقق امنیت، به معنای درک و تشخیص کلی تهدید نیست. آنچه در این تعریف مطرح است، نسبیت مفهوم است. به این معنا که امنیت یک مفهوم نسبی است نه مطلق و در عین حال یک مفهوم دوگانه است، قسمی که از یک طرف معنای رهایی از خطر را افاده میکند و از جانب دیگر وسیلهای برای تشخیص و کنترول خطر و منابع آن میباشد. بدیهی است که امنیت در ذات خود با توجه به درک خودمانی ضرورت رهایی از خطر، برخواسته از خوف است و این به نوبه خود مقتضی اتخاذ تدابیر لازم و مؤثر برای کنترول خطر و جلوگیری از گسترش آن و در نهایت سرکوب آن می باشد.
رهایی از خوف و نیاز به داشتن امنیت، از نیازهای بنیادین مطرح در حوزه درک انسانی میباشد تا در جهت تحقق آن همزمان با تأمین نیازهای بیولوژیکش تلاش نماید. روشن است که هرگاه انسان از تحقق نیاز امنیتی خویش عاجز ماند، به تبع آن نگاه او به تمامیت هستی نیز دگوگون شده و همیشه از درون دچار خوف و دلهره از تهدیدها و منابع خوف و خطر میگردد و این سبب میشود تا انسان از تلاش برای تحقق نیازهای دیگرش مانند کسب معرفت و اثبات ذات و امثال آن بازماند.
با توجه به آنچه گفته شد، امنیت به معنای رهایی از خوف، نیاز حتمی انسان در راستای پیشبرد زندگی بوده و عمدتاً شرط اساسی موفقیت در زندگی فردی و اجتماعی بشر محسوب می شود. به این معنا که انسان قبل از همه به داشتن امنیت نیاز دارد تا بر اساس آن بتواند از فرصت زندگی و شرایط مساعد تجربه فعالیتهای آن بهرمند شده و آنچه را در زندگی میخواهد و یا مطلوب است، به انجام برساند. البته بدون امنیت، زندگی منحیث یک فرصت تحقق نیافته و همچنان انجام فعالیتهای سازنده در زندگی در صورت نبود امنیت در ابعاد و اشکال مختلف آن، دستیاب نخواهد بود.
در مراحل ابتدایی تاریخ بشر، امنیت منحیث یک نیاز طبیعی انسان برای مقابله با خطرات ناشی از محیط زیست اولی از قبیل حوادث طبیعی و حیوانات درنده و بالاخره مبارزه با تجاوز انسانهای دیگر همطراز او مطرح بود. این خود سبب میشد تا انسان منحیث یک فرد در راستای ابتکار و یا تشخیص و دریافت وسایل ضروری برای مقابله با این نوع تهدیدها تلاش به خرج داده و امنیت فردی خود را توسط آن تأمین نماید. بناءً مفکوره امنیت در آغازین مراحل آن صبغه فردی داشت که برخواسته از احساس نیاز فردی برای مقابله با خطرات و تهدیدهای ناشی از عوامل محیط زیست طبیعی دشوار آن روزگار بود.
البته با تغییر و توسعه شرایط محیط طبیعی زندگانی انسان، حوزه فکری و عملی او هم گسترش یافت ، و در اثر این تحول محیطی و ذهنی بود که مفهوم امنیت هم دستخوش تحول گردیده و از مفهوم امنیت فردی به امنیت فرافردی ارتقا یافت. این جا بود که مفهوم امنیت در سطح بالاتر از مرزهای فردی در مراتب مختلف آن مطرح گردید و مفهوم گروهی در صیغه ملت، دولت، جامعه و بالاخره جهان را به خود گرفت.
نگارنده: اسلام الدین تخاری