فیلمنامه عروس بیگناه - قسمت اول

Posted on at



 


صحنه اول:    مکان: داخلی          زمان: روز            موقعیت:خانه ثریا


ثریا باشیندن صدای آذان خروس همسایه از خواب بیدار می شود وزود از جای بلند شده به طرف دهلیز رفته وآفتابه یی که درگوشه دهلیز قرار دارد می رود و آنرا برداشته باعجله به سمت حویلی می رود تا وضو بگیرد او در راخ با خود می گوید


  ثریا: خدایا مرا ببخش که در نمازم دیر کردم 


صحنه دوم     مکان: خارجی         زمان: روز            موقعیت: حویلی ثریا


با رفتن به حویلی ثریا با آفتابه یی که در دست داشت درکنار جوی کوچلی که در معنی حویلی شان موقعیت داشت می نشیند و وضو خودرا انجام می دهد د ر همین اثنا ناگهان صدای مادرش از داخل خانه می آید که میگوید


                                             مادر ثریا: ثریا! کجای مادر نمازت را خواندی؟


ثریا با عجله زیادی که دارد به صدای بلند به مادرش می گوید


                                             ثریا: حالا میخوانم دارم وضو می گیرم


ثریا وضو را تمام م ینماید ووارد خانه می شود


صحنه سوم:   مکان: داخلی          زمان: روز            موقعیت: خانه ثریا


نماز را ادا می نماید وخود را آماده رفتن به مکتب می کند او یونفرم مکتب را پوشیده وبکس خود را برداشته می خواست ازخانه بیرون شود که ناگهان پدرش با آن سر میخورد پدر با عصبانیت به اونگاه کرده ومیگوید


پدرثریا: چند بار برایت بگویم که مکتب یرو توحرف حالی ات نمی شود دختر


ثریا: پدرجان چی میشود بگذاری که بروم دیرم می شود


پدرثریا: دختر زبان بازی نکن بی عقل امروز نه فردا تورا عروسی می کنم مکتب


چی بدردت می خورد این قدر که رفتی چی شدی که حالا بشوی


صحنه چهارم   مکان: داخلی          زمان: روز            موقعیت: خانه ثریا


ثریا با شنیدن این حرف ها چشمانش را قطرات اشک پوشاند وآبی که از دلش برخواسته بود از گلویش برآمد درهمین حال مادرش از اتاق دیگر بر آمده برایش گفت


مادر: ثریا پدرت راست میگوید از مکتب رفتن توهم برای خودت وهم برای ما فایده ندارد


ثریا: مادرجان ازمن چی توقع دارید


مادر: اگر تو امروز مکتب نروی وبه خانه درکنار من کارهای خانه را بکنی وهم دست دوزی کرده آنرا بفروشی برایت بهتر است جان مادر


صحنه 5:      مکان: خارجی         زمان: روز            موقعیت: حویلی


ثریا درحالی که دلش شکسته بود چادرش را گرفته وبه طرف مکتب می رود در راه این گپ ها فکرش مشغول می سازد واشک ا زچشمانش همنی طوری می ریزد وچیز زیادی به رسیدن ثریا به مکتب نمانده بود که چند تا بچه های کوچه گرد ومزایم سرمی خورد آن ها باقیافه های جالب وبدماش مانند آنجا ایستاده بودند وقصد شان مزایمت به دختران بود که ناگهان چشم یکی از آنها به ثریا افتاد وبا لحن عجیبش به طرف ثریا صداد زده گفت


پسرمزایم: آهای زیبای خفته کجا ب این  همه عجله با چشمان زیبا ولی پرازباران اشک ها


ثریا به این حرفها توجه نمی کند وبه راه خود ادامه می دهد بچه ها چند بار دیگر هم اورا صدازدند اما هیچ جوابی نگرفتند ودست ازمزایمت به ثریا برداشتند وثریا هم به مکتب رسید هوداخل آن شد


صحنه6:      مکان: خارجی         زمان: روز    موقعیت: مکتب امیرعلی شیر نوایی


درداخل مکتب به همصنفی اش مرسل روبه روشده وبا او اوحوال پرسی کرده گفت


ثریا: مرسل غیر حاضر که نشدم


مرسل: نه امروز استاد نگران نیامدند بیا که باهم به صنف بروم


ثریا: درست است


هردو باهم به صنف رفتند وساحات درسی را به خوبی گذراندند زنگ رخصتی زده شد وثریا کتابهایش را جمع کرده وبا مرسل گفت که


ثریا: مرسل امروز هردوی ما باهم تا خانه های خود بروم


مرسل: بسیار خوب می شود در راه با هم قصه هم می کنم


وهردو از مکتب خارج شدند.


صحنه 7:      مکان: خارجی         زمان: روز          


در راه ثریا مرسل باهم دیگراز مشکلات خانواده ومکتب میگفتند بالاخره به نزدیک خانه ثریا رسیدند وخداحافظی کردند


ثریا: خداحافظ، مرسل به خوبی به خانه ات برسی دوست گلم


مرسل: راستی فردا توبه مکتب می آیی


ثریا: معلوم نیست که بیایم یانه اما کوشش میکنم که بیایم


صحنه8:       مکان: خارجی         زمان: روز            موقعیت: حویلی ثریا


ثریا دروازه سرا را بازکرده وارد حویلی میگردد که صدای چند تا زن که درحال حرف زدن با مادرش بودند را شنده یکی به صدای بلند می گفت


خانم: خواهرجان بخ خدا ا زاین جا جایی بهتر برای دختر تان پیدا نمی شود


کی میخواهد که دختر تو را که خیلی فقیر هستی به خارج ببرد


ثریا با شنیدن این گپ ها باعجله به طرف دهلیز دوید وکفش هایش را بیرون می کند وارد دهلیز شد


صحنه 9:      مکان: داخلی          زمان: روز            موقعیت: خانه ثریا


همین که وارد دهلیز شد زود به طرف اتاق رفت که خانم ه ا گپ می زدند پشت دیوار اتاق ایستاده وبه حرف های شان گوش داد جروبس ها به جایی رسید که مادر ثریا گفت


مادرثریا: باشد من به پدرش بگویم شاید قبول کند باز برایتان خبر میدهم


زن ها گپ های خود را گفته از جای برخواستند وبه مادر ثریا گفتند که ما بازهم میاییم وبسیار جدی هم هستیم


صحنه10:     مکان: داخلی          زمان: روز            موقعیت: خانه ثریا


 ثریا وقتی شنید که آنها میخواهند بروند ازکنار دیوار دور شده وبه اتاقی رفت وبه این فکر می کرد که منظور آنها چی بوده است


صحنه11:     مکان: داخلی          زمان: روز


خانم ها رفتند مادر ثریا متوجه شد که ثریا آمده وبه اتاق دیگر است به پیش او رفته برایش         گفت


مادر ثریا: توچه وقت آمدی که من خبر نشدم


ثریا: مادر آنها کی بودند وبخ خاطر چی آمده بودند


مار ثریا با ایکه موضوع را خوب میدانست برایش گفت چی کارد اری بیازوشب خبرمیشوی


ثریا هنوز هم در عالم بی خبری بسر می برد


صحنه12:     مکان: دخل           زمان: شب            موقعیت: خانه ثریا


شب پدر ثریا از وظیفه اش آمد وبه مادرش گفت


پدرثریا: مادر ثریا زود غذا را آماده کن که بسیار گرسنه هستم


زن غذا را آورده وبا روی سفره گذاشت وبه پدر ثریا گفت


مادرثریا: امروز  چند تا زن به خواستگاری ثریا آمده بودند میگفتند که میخواهند که ثریا را  به بچه شان که درخارج زندگی می کند که بسیار هم پولداراست بگیرند.


پدر ثریا با شنیدن این که بچه به خارج زندگی می کند وپولدار هم است بسیار خوش شده گفت


پدرثریا:چی میگویی این بسیار خوب است، ازین بهتر نیم شود اگر دوباره آمدن برایشان  بگوکه من این پیوند را قبول می کنم


ثریا که شاهد این حرفها بود با چشمان پر ازاشک وصدای که درگلویش خانه کرده بود به   پدرومادرش گفت


ثریا: من نمیخواهم عروسی کنم فهمیدید نمی خواهم


وازجای بلند شده با اتاقش رفت دروازه اتاقش را بست وشروع به گریه کردن کرد


صحنه13:     مکان: داخلی          زمان: روز            موقعیت: خانه ثریا


فردای آن روز خانم ها باز به خواستگاری آمدند ومادر ثریا برایشان گفت


مادرثریا: خواهرجان من باپدر دخترم گپ زدم او قبول کرد وگفت که


هرچه زود تر باید عروسی شان را بکنیم


یکی ازخانم های که درآن جا آمده بود به مادر ثریا گفت


خانم: امشب مردها به خانه شما به خواستگاری می آیند وفیصله آخری را آنها میکنند شما هم       آماده گی تانرا داشته باشید


مادرثریا: خوش میایند قدم های شان سرچشم ها ما ، دامادچی؟


خانم: داماد که به خارج است اما فقط رای دو یاسه روز آمده می تواند اوهم برای اینکه   بودنش در مراسم نکاح لازم است


برای خواندن ادامه فیلمنامه در اینجا کلیک کنید.


 




160