دست های بیکران
دست هایت را هرشب قبل از خواب میبوسم... دست هایت خوشبوترین دست های عالم اس…
Browse all bahareh-hoseini's Blog Posts
یک صبح سرد
خورشید از پشت پنجره لبخند زنان به من چشمک میزند... چشم های بسته ام را آزار…
برکت نجابت
خودم را روبروی آینه میابم...چشم هایم را به هم میمالم... و برای رفتن به مکتب…
سالهاست که کور شده ام
سالهاست که کور شده ام...و مرا به جرم ندیدن دست و پا چلفتی لقب دادند... و مرا…
گمشده
این روزها آدم ها با من مهربانی میکنند... به من هدیه میدهند و مرا بخاطر کار…
عطر رویا پردازی
یک دختر... با دشتی پر از آروز... دل می بندد به آنطرف کهکشان دنیا... که مملو ا…
لبخند شور
وقتي لبخند ميزني... همواره لبخندي از جنس گل هاي بهشتي بر روي لب هايت پخش م…
دست های خالی
دستهایم خالیست... خالی تر از یک دل ... رها تر از باد... دست هایم را به دل باد …
کفش های پاشنه بلند مادرم
امروز صبح وقتی مادرم موهای بلند سپیده را می بست... من کنار او نشسته بودم و…
چتر خیس
این روزها وقتی باران میبارد... چترم خیس خیس میشود... یخ میزند... اما دم نمیز…
