من سیاهی را از اسارت(ناامیدی)رهایی خواهم داد
دستم باز سودای نوشتن دارد نوشته ای سرشار از خورشیدهایی آتشین...سرشار از …
دستم باز سودای نوشتن دارد نوشته ای سرشار از خورشیدهایی آتشین...سرشار از …
!......خدایا میخواهم والا ترین لذت زندگی را برایم بدهی... آن زمانی که در مشق…
دلم بسیار میسوزد برای خودم،برای خانوده ام و برای روزگاری که هر روز برای …
دلشکسته ام از دنیا،از زندگی...از سر نوشت...از این میدان نبرد و از این مزرع…
هنوز هم آشفته و سرگردان در کوچه بنبست های زندگی ام،حس تلخ گم شدن را دوره …
کاش من هم ...م.ر.د...میبودم!و از آن هنگام که روزگارم رنگ فهمیدن را گرفت،این …
بودنم را به دار آویختم.و بار سنگین احساساتم،مرا در صحرای یقین رفتن گم سا…