گفته های ناگفته

Posted on at


گفته های ناگفته

نمیدانم چرامینویسم

گویی قلم خودآمده به دستم

برسفیدی برگ کاغذ

به امید دیدار تومینویسم

زاشکهای تلخ شیرین

برقطره های خون فرهادمینویسم

دلم میخواهدبروم وپشت میز بنشینم وحرفهایش را روی کاغذ پیاده کنم اما عقل روغبتی به آن نشان نمیدهد

چه کنم!

حرفهای دلم را

امابازهم ازته دل مینویسم

کم پیدا شده ای

مدتی است کم پیدا شده ای

احساس عشقم را گواه شده ای

شبی آمدی قلبم را روشن کرده ای

رفتی وستاره ما شده ای

درزمین به دنبالت می گردم

اما توگم در آسمان ها شده ای

 



About the author

froozanfazily

I AM A STUDENT in the hiwad hi shcool
my favoritis writer

Subscribe 0
160