مادرم غصه هايت، غمهايت، اشكهاي چشمان مهربانت براي من، شادماني هاي زندگاني ام حصهء تو
مهرت را نمي توانم در هيچ جاي اين دنيا و در هيچ كسي دريابم تو مهربان تريني
سپاس خداي مهربانان را بنابر خلقت بي نظيرش در خلقت مادرم، كه مي توانم آغوش گرم و بي منت مادرم را در لحظات
غم و شادي داشته باشم و يگانه كسي است كه مي توانم از براي هر دردي روي شانه اش بگريم
چشمانش همواره بخاطر غمها و شادي هايم بارانيست ومي درخشد، براي هرلحظه خند يدنم دستان مهربانش بر
دعا بلند است
سالهاست كه آرامش شبهايش راشكسته است ، زماني براي كودكي كه نمي خفت و تا صبح مادر برايش بيدار مي
ماند و مي خواست كودك در آرامش كامل باشد و زماني هم براي آينده ي فرزند جوانش، كه سخت نگران آينده ي
وي است
وقتی از مادرم می گویم یاد آن روزهای می افتم که چگونه مهر می ورزید با کودکی که دستانش را باخودش داشت
و قدم زدن می آموخت به خاطر خراش کوچک بدنش ناراحت میشد
آرامش مادر در پنای آرامش فرزند اش است
مادر مهربان میهنم!
سالهاست بر اين شاهد ام كه چقدر رنجيدي و فراموشي زجر ها چقدربرايت صبورانه است، در تحمل تنبيهات
رواني و فزيكي چقدر مهارت داري، هرگز اشكي از براي خسته گي هايت از براي گرسنگي هاي خودت از
چشمان پر مهرت برون نيامد ،جز از براي شكم گرسنه ي فرزندت
زندگی مادران کشور من باسیلی از اشکها و درد ها همراست
داشتن زندگی مملو از رنج و درد آن هم مکرر
طاقت فرسا و خسته کننده است ولی مادران سرزمینم به آن عادت دارند و با نهایت صبر وشکیبایی در مقابل
دردها و رنج های فراوان ایستاده گی می نمایند
خشونت های نهایت دردناکی را متحمل شده می شوند ولی بخاطر مهر به فرزند و شهامت زیادی که دارند صبورانه مي گذرند و لبخند پر درد بر لب دارند
مادرم آیینه ی خدا نماست.
نویسنده: فرشته رازبان