برف سفید

Posted on at


اسمان ابری بود، یک ابر انبوه و قرمز رنگی تمام اسمان را پوشیده بود انگار میخواست اسمان گریه کند


خیره مانده بودم به اسمان که تو دیگر چرا؟؟ 


قلم ام را برداشتم بر روی کاغذ سپید خواستم در وصف غم اسمان بنویسم، خواستم تا با نوشتارم به اسمان نزدیکتر شوم بنویسم بنویسم بنویسم...



ناگهان دانه های سفید همانند پنبه بروی دستم افتاد 


سفید، نرم و زیبا بنظر میرسید 


اما این فقط ظاهرش بود، ظاهری زیبا و لطیف



دستم را بردم جلو تا لمسش کنم 


اما جلوه نمای اصلش نبود


تا بروی دستم افتاد اب شد، سرد شد


برف سفید فریبم داد فریبم داد....



 



About the author

Selfish

This is Selfish Banoo 18 years old, from Afghanistan.

Subscribe 0
160