پدرم تمام عمرم

Posted on at


گفتمش چقدر بزرگی

گفت تودخت عزیزی

گفتمش توماه عمرم

گفت توهمان خوب ترینم

گفتمش پدرتومالم توهمان سروگمانم

گفت :دخترم نفس به یدم توهمان دوخت توانم

گفتمش واژه سرایم؟

گفت:تاتوانی بنگاروبسرایم

گفتمش قلم ندارم تابه آن گام نگارم

گفت:توهمان اشاره برکن وفقط لفظ برایم

درهمان هوای سردی درهمان هوای برفی

درهمان شب که تار بود من فقط به او نوشتم

پدرم قوت دستم تابه صبح باهم نشستیم

پدرم شعرادیبم مافقط باهم نشستیم

پدرم همیشه میگفت :دختم تومال من باش

توهمیشه عشق من باش

پدرم لطف قرینم

که برام همیشه میسوخت

پدرم ازته قلبش

همیشه به آن باآن توانش!

همیشه رودرکمالست

پدرم به من امید داشت

پدرم به من توان داشت

درهمین دنیای پردرد

هرچه مشت بود دربند

به من بیچاره حسرت

همه را پدر زدوبند

پدرم کمرستیزم

پدرم امید ترینم

پدرم توماه عالم پدرم مرشدحبیبم

هرچه دردنیا که دیدم همه را قطار که کردم

همه از دست اوبوده ازبرای رسیدن با امیدم

اوهمان شعرادیب است

که برای دختر خود همیشه سربه امید است

من همیش دختر آنم

که برای عمرنازم

همیشه قلم بدستم

من فقط به اونگارم

پدرم اینست نویدم

که فقط برام دعا کن

من همان مرغ قوی ام

که برای تو عزیزم

همیشه خامه بدستم

وفقط به او نگارم

توفقط زنده بمان و

توفقط نظاره گر باش

دخترم شعرقرین است

که به توزنده گی بخشم

پدرم تو راه گشایم

کچمن همان دخت عزیزت

که فقط به تونگارم

که فقط به توسرایم

پدرم توزنده باشی

من همیش وعده به لفظم

که فقط به تونوشتم

که به تورودرکمالم

پدرم دعام براین است

که فقط توزنده باشی

که همان دخت عزیزت   که فقط به توسرایم

پرستو رحمانی

 



About the author

AsmaRahmany

Asman Rahmany is an eleventh class student in Mahjube Heravi.

Subscribe 0
160