هر زمان سخن از قدرت به میان میاید بدون درنگ تصویری از یک شخص نیرومند و غول پیکر در جلوی ذهنمان نقش میبندد. خواه منظور قدرت و نیروی بشری باشد یا مادی یا نظامی!
اما اینبار میخواهم درباره دو واژه اصیل و سازنده در زندگی و روابط اجتماعی صحبت کنم.
دو مفهوم، دو واژه، دو خط سیر و یا دو قدرت.
خیلی از وقتها چه در اخبار، مجلات و یا لابلای حرفهای مردم میشنویم کسی پیروز و برنده است که اقتصاد قوی داشته باشد!
آری، من به عنوان یک مقتصد و کارشناس مسایل اقتصادی به این نکته اعتراف میکنم که سیاست تابع اقتصاد است! چه به طور تئوریک و چه در عمل و تجربه به ما ثابت شده است که قدرت اقتصادی یعنی قدرت برتر. حال این قدرت میتواند اثرات مادی و روحی داشته باشد به گونه ای که افراد یک جامعه را به سمت خود میکشاند.
دولتی مقتدر و پیروز است که زمینه کار را برای شهروندان خود مهیا بسازد.
سازمانی موفق است که سرمایه گذاری عظیمی داشته باشد.
و در نهایت ثواب بیشتر در دین نصیب کسیست که در راه خدا و دین بیشتر مصرف کند!
موارد فوق نمونه های کوچک اما جامعی از نمایش قدرت اقتصادی اند که همه چیز و همه کس، راضی یا ناراضی مجبور به تبعیت است.
دوران زور و قدرت فیزیکی گذشت!
کشور گشایی های امروزی تفنگ و ارتش ندارند، اقتصاد پایدار رمز فتح ممالک است. ممالک همراه با اقتصاد ضعیف به سرعت تسخیر کشورهای با اقتصاد قوی میشوند در این بین نه جنگیست و نه خونی!
نه مادری بی فرزند میشود و نه فرزندی یتیم!
نه خانه ای خراب میشود و نه شهری بمباران!
جنگ اقتصادی جنگیست خاموش ولی دو جنبه را با خود دارد، یا یک جامعه را به تباهی مطلق میکشاند و از صدها جنگ گرم هم آسیب زننده تر خواهد بود یا جامعه را از قعقرای بیچارگی به اوج شکوفایی میکشاند.
حق انتخاب با شماست، میخواهید ثروتمند باشید اما بی طرف یا فقیر و جانب دار!!!
این یک اصل قدرت اقتصادیست.
منتظر بلاگ های بعدی من باشید