چرا دوباره آغاز نکنم

Posted on at


 


من در یکی از روز ها با دوستم به یک شرکت کار میکردیم روز های زیادی گذشت با هم دیگه شریک بودیم یک روز از طرف یک طلب کار ور شکست شده بودیم تمام پول هایمان را بالا کشیده بود دیگه من و دوستم هیچ پول نداشتیم حتی شب بدون نان میخوابیدیم که دوست پیچاره یی من طاقت نیاورد و خود کشی کرد.


از خود یک نامه به جا گذاشته بود وقتی رفتم و اون رو خوندم نوشته بود:


من هیچی ندارم نه پول نه خانه نه خوشبختی و... دیگه نمیخواهم به ای دنیا باشم دگه برام هیچی مهم نیست دیگه نمیتوانم تحمل کنم


                                                                                              خداحافظ برای هیشه...........                 


خیلی متعسف شدم از اینکه خودکوشی کرده بود.


زمان در حال گذر بود من در یک گوشه نشسته بودم به این فکر کردم که چرا دوباره آغاز نکنم از سرنو بلاخره یک روز میتوانم دوباره همه چی رو بدست بیاورم.


از کوچک ترین کار ها شروع کردم رفتم بیرون از خانه کار کردم روز به روز پول هایم را پس انداز کردم و با اون پول توانستم برای خود  زمین،خانه، ماشین،و... همه رو برام خریدم از پول پس انداز.


دوباره آغاز کردم و به یک شرکت دیگه کار گرفتم روز به روز داشتم پیشرفت میکردم تا اینکه شدم رئیس


آن شرکت خیلی خوشحال شدم از اینکه توانستم و دو باره آغاز کردم ...



امید به زنده گی انسان را به موفقیت میرساند پس هیچ وقت نا امید نباشید وقتی به یک راه روان هستید حتما یک هدفی دارید که روان هستید طبعا بدون هدف که نمیشود کاری را انجام داد .


پس به امد موفقیت همه ی تان امید که همیشه در زنده گی پیروز باشید...


                                        صبریه احمدی»:



About the author

sabriahamedy

sabria hamedy was born in Herat-Afghanistan. She is student in Ali Shir Nawayi High School. She has interest to Computer, Writting and reading books.

Subscribe 0
160