جمعه بارانی و دلگیر

Posted on at


بازم مثل همیشه بعد از 6 روز ..... روزی فرا آمد که دلگیرو آشفته میکند آدم را ..... جمعه که میاید نمیدانم چرا احساس غیر منطقی دارم ..... سرد میشئم آرام میشئم , با همه دعوا دارم , نمیخوام که با کسی صحبت کنم ..... از حرف زدن متنفر میشئم آنقدر متنفر میشوم که به تنهایی رجوع میبرم

رفتم به چند سایت اجتماعی چندین جمله از جمله های خودم نوشتم ..... جملاتی را که مینویسم تا حدی میتواند من را آرام کند ..... آهنگ های دلگیر گوش دادم ..... مثل خودم ..... بیشتر وقت دلگیر و خسته از همه   , فراری از همه هستم حوصله حرف زدن نیست نمیدانم امسال چیقسم سالی بود که من را به این همه راه ها کشاند ..... برای کم کردن سرد بودنم مینویسم , آهنگ گوش میدم , گریه میکنم ...... تا آن حد که آرامم کند انگار تسکین دهنده من همان آهنگ , درد نوشته و گریه است

 

امروز در هرات روز بارانیست و ابری گاهی که به هوا نظر میاندازم میگم باخود که انگار هوا هم از حال من با خبر شده و با من یا به حال من در حال گریان است ..... خیلی روزهای خسته کنی است دل آدم را از زنده گی سرد میکند من که از راستی متنفرم از همه حتی از خودم ..... اما ! این جمعه هم میگذرد هر روز در گذر است و از عمر های ما هم مثل این روز ها کم میشود

این دنیا فانی است ..... اصلا به فکر کسی نیست در اصل نامرد است و وفا ندارد اگر وفا میداشت نامش دخترانه نمیبود ..... دنیا..... آدم های دنیا هم رنگ و بود آن را گرفته اند فریب کار, دوست نداشتنی , غافل , کنجکاو ..... فقد منتظر کدام گپ هستند که آنرا پخش کنند انگار کار و روزگاری دیگری ندارند صرف به فضولی خدا آنها را خلق کرده نه از عبادت اند و نه از اعتماد ..... متنفرم از آدم فریب کار , دروغ گوی , فضولی , و شایعه پخش کن ..... بگذارید زنده گی خود را به میل خود پیش ببرند  دخالت در زنده گی دیگران بد ترین عادت انسان است .....

 

من نه به کسی تویین میکنم و نه هم به کسی حق میدم که به من تویین کند من به روش خود پیش میروم و به زنده گی هم ادامه میدهم عوض میشم اما هیچ وقت عوضی نمیشم تغییراتی میاورم که خیلی ها حسرت زنده گی من را بخورند گرچه همین حالا هم میخورند ..... خوش و خورم باشید با این جمعه های دلگیر پشت به کوه زنده گی کنید حالا دوست دارم همه دوست های خودرا  ..... به امید موفقیت های بیشتر همه تان در خدمت تک تک تان هستم خوش میشم کدام کاری را برای دوستان خود انجام بدهم.

فردینا عالمیار



About the author

fardinaalemyar

She is Fardina Alemyar, a student in eleventh class in Mahjuba Herawi High School.She was born in 1996 in Herat city Afghanistan. she live in Ferdowsi street .She is studying DEl (Diploma in English Language) in HTC. She is a favorite of Volleyball, reading books and writing.and she is a…

Subscribe 0
160