مدت ها انتظار به پای مواد درسی

Posted on at


پوهنتون و یا آخرین نهاد تحصیلی از نگاه سطح تحصیل، یکی از جاهای است که با هوشترین و با ذکاوت ترین افراد جامعه را در خود دارد، قبلاً هنگامیکه شاگرد مکتب بودم همیش از استادانم در باره درس و مزایای پوهنتون میشنیدم و همچنان پوهنتون را هم منحیث یک هوشدار بر علیه ما به کار میگرفتند یعنی هوشدار میدادند که اگر اینگونه به کندی مطالعه کنی نمیتوانی به پوهنتون راه بیابی و یا اگر راه هم بیابی نمیتوانی پوهنتون را پیش ببری، چون آنجا استعداد های خارق العاده هستند و درس به سختی تدریس شده و قدرت برداشت بالای نیاز دارد.



بنابرین من بی صبرانه انتظار داشتم که از مکتب فارغ شده و به پوهنتون راه بیام، بلاخره این انتظار به پایان رسید و روزی رسید که گام به دروازه پوهنتون گذاشتم، این که داخل پوهنتون شدم فکر میکردم شاید همه این ها نابغه ها هستند و تنها خودت چیزی از علم نزد خود نداری و با صد دل داخل صنف  شدم، بعداٌ از هرکسی چون مثل خودم ترسانده شده بودند راجع به شخصیت وجدیت استادان میشنیدم، این هم گذشت و بلاخره استاد به صنفش آمد، من داشتم میشنیدم و به تهدید های همه استادان گوش دادم و همه روزه به سر وقت داخل صنف شده و همه حرف های استادان را حفظ میکردم، بلاخره دلم تنگ شد و آخر گفتم چی زمان این اساتید درست به تدریس شان آغاز میکند و چی شد آن حرف های که در دوران مکتب از معلمین خود را جع به نوعیت درس و سطح تحصیلی پوهنتون شنیده بودم؟



بلاخره متوجه شدم که این چپتر چند صفحه ایی، مضمون درسی من است و از همین امتحان گرفته میشود، باز هم خودم را تسلی داده و با خود گفتم شاید سمیستر اولم است و سمستر های بعدی درس به جدیت داده شده ومواد درسی بهتری داشته باشیم، ولی این انتظار تا اکنون  که سال اخیر پوهنتونم است ادامه دارد و هر روز با صد آه داخل پوهنتون میشوم و ازهر لحظه صرف زمان خود حسرت دارم.


در طول چهار سال پوهنتون همیش انتظار داشتم که شاید در سمیستر های بعدی نوعیت درس و مواد درسی بهتر شود اما نه، در طول همین مدت به جز از یک دو مضمون ما که کتاب درسی داشته، دیگر همه به چپتر های گذشته، از سالها پیش تدریس میشد.



اصلاً هیچ کوریکولم درسی نوین و مواد غنی و ابدت شده را ندیدم، ولی اندک شمار از مضامین ما که اندک کاری بالای آن صورت گرفته بود تقدیر


میکنم ولی آن هم به قسم چپتر بوده است.


شاید به جاست بگویم من هیچ تغیر در سویه ی تحصیلی یک محصل نسبت به یک شاگرد مکتب ندیدم و نمیبینم، هنگام که روی به انتر نیت و مواد درسی در بازار آوردم، دیدم محصلین افغان اصلا در خواب اند و از کتاب تنها تخت برای خوابیدن ساخته اند، نه برای خواندن.



آنقدر کتاب های درست و به جا را به انترنیت دیدم که اصلاً امروز الفبای آن هم به پوهنتون افغانستان درس داده نخواهد شد.


اما متأسفانه چنین کتاب ها به زبان های خارجی بوده وبه زبان های ملی ما (دری و پیشتو) وجود ندارد و اگر وجود هم دارد خیلی ها اندک.


نویسنده: حکممت الله عزیز



About the author

hekmatullah

I am hekmatullah and i am from ghazni province of Afghanistan i graduated from school at 2009 and now im student of journalism at kabul universtiy

Subscribe 0
160