در ره عشـــــق اش گشته بیمار بسیار
دل من نیز از او بیزار بسیار
چی شب ها گفتم به هــزار شورو ناله
دل تنگت شدم ای یار بسیار
به این درد مبتلا مباد کسی را
که این درد دارد زجر بسیاربسیـــار
کاش میساختم زدست اش رویین تن دل را
تامیشد نصیب ام پیروزی چو اسفندیار بسیار
زدستم نیست پوره جزنوشتن نامه
ودرنامه هامی سرایم برایت اشعــار بسیار
برای نرسیدن به عشق توجانـــا
هستند دشمنان بیداروغــدار بسیــار
اقدس خراســـانی