گازرگاه

Posted on at



  • بنام خدا
    معرفی گازرگاه
    1ـ زنجیرگاه
    2ـ انجیر گاه
    3ـ نخجیر گاه
    4ـ گازرگاه
    5ـ گذرگاه
    6ـ کارزارگاه
    به نام خداوند زیبایی ها و دورود بر روان پاک حضرت محمد مصطفی (ص) که بهترین عالم بود.گازرگاه کوه و قریه است در شمال هرات که مردمانی در دامنه کوه زنده گی میکردند آمدندورفتند.سلسله کوه گازرگاه به کوه دیواندر وصل میشود،کلمه دیواندر به معنای جایگاه دیو معنی میدهد یعنی در این کوه دیو است.
    جمله دیواندر از دو کلمه مشتق شده یعنی (دیو)به معنای خدای خیر و خدا شرهر دو آمده، یا خداوند آبها ،دریا ها و تازیانه رعد و برق چون خیر و برکتی که بواسطه دره های سر سبز و پرمیوه آن به مردم میرسید به این نام مسما و مشهور شده است و اما این قریه و این قسمت کوه چرا بنام گازرگاه یا نام های دیگر یاد شده است. که هر یک را جدا گانه شرح می نماییم.
    نظریات بزرگان در مورد گازرگاه:
    1ـ زنجیرگاه:بعضی می گویند که این کوه را بنام زنجیرگاه یاد می کردند و داستان آن چنین است که از آسمان زنجیری پایین می آمده تا قله این کوه چندانکه اگر مردی از سر کوه دست دراز کردی به حلقه وی رسیدی و این زنجیر وسیله قسم و سوگند مردم آنزمان بود و چی قسم زنجیر ناپدید شد میگویند مردی شیادی مقدار زر مسکوک از شخصی پاکدین بوام گرفت و تمام آنرا در عصای چوبین خویش جا داده بود چون صاحب زر آنرا خواست گفت من زر را داده ام سخن هر دو به قاضی کشید قاضی هر دو را به بالای کوه برد در پیش زنجیر. مدعی گفت خدایا اگر زر به وی بوام داده ام و زر من نزد اوست دستم را به زنجیر عدل خود برسان زنجیر فرود آمد و دست وی به زنجیر رسید قاضی حکم کرد که مرد شیاد دست به زنجیر بزند به پای زنجیر رفت و عصای خود را بدست صاحب زر داد که نگاه دارد و گفت خدای اگر زر بوی داده ام دست مرا به زنجیر عدل برسان دستش به زنجیر رسید قاضی تعجب کرد میگویند خداوند(ج)بوسیله این مکر و فریب آن زنجیر عدل را نا پدید ساخت

  • .
    داستان زن خیانتکار:و این عده دیگری هم این داستان را چنین روایت میکنند که زنی بوده که به شوهرش خیانت میکرد همه مردم همیشه میگفتند که زنت زن خوبی نیست اما او که به زنش میگفت زن میگفت من هیچ عیبی ندارم بلاخره مرد به زن گفت بیا برویم به زنجیرگاه و قسم بخور که تو زن خوبی هستی. پیش از اینکه به زنجیرگاه بروند روز پیشتر زن برای همان مرد بیگانه گفت. فردا بیا سر پل باغ نظر گاه همرای یک خر به فلان ساعت مرد آمد و زن هم همرای شوهر خود به طرف زنجیرگاه رفت چشم زن ازدور که به مرد خر دار افتاد یکبار شروع کرد به سر و صدا که وای دلم درد می کند آهسته آهسته می آمدند و زن سروصدا و فریاد بسیار میکشید بلاخره شوهرش گفت حالا بیا برگردیم کدام وقت دیگر می آییم زن گفت نمیشه حالا که اینقدر همه راه آمدیم بلاخره به شوهرش می گوید بروببین آن خردار به کجا میرود ما را هم ببرد مرد پیش خردار می آید و میگوید برادر اگر به زنجیر گاه میروی خانم مرا هم همرای خود ببر که مریض است و دلش درد می کند مرد قبول می کند وزن به جلو مرد بیگانه به خر مینشیند و بسیار داد وبیداد میکند که وای دلم و خود را این طرف و آن طرف میکند و مرد بیگانه او را محکم گرفته که نیفتدد تا اینکه بلاخره به زنجیرگاه میروند و زن به نزدیک زنجیر رفته قسم می خورد از روزی که من شدم و تو شدی غیر از تو و این مرد خردار دیگر دست هیچ مردی به جانم نخورده اگر راست میگوییم دستم به زنجیر برسد و دستش به زنجیر رسید و مرد هم قبول کرد که زنش زن خوبی است میگویند به اثر فریبی که آن زن شوهرش را داد خداوند (ج) آن زنجیر را ناپدید ساخت پس این داستانها به ما می رساند که محل گازرگاه از قدیم محل دعا و زیارتگاه اهل دل و مردم بوده است اما این داستان به کدام کتابی نیامده بلکه در بین مردم عوام از یک زبان به زبان دیگر نقل شده تا به ما رسیده است معلوم نیست که واقعی باشد یا خیر.
    2- انجیرگاه:عده گازرگاه را انجیرگاه گفته اند و میگویند که در همین محوطه امروزی زیارت خواجه انصار باغی بوده که درختان انجیری وجود داشته وامروز هم در گوشه و کنار به چشم می خورد.
    3- نخجیرگاه:میگویند چون در این جنگل نخجیر زیاد داشته نخجیرگاه گفته اند.
    4- گازرگاه:میگویند چشمه آبی که در همان منطقه وجود داشته گازران آنجا اقامت و با این چشمه لباس مردم را می شستند پس یعنی محل گازر است مولانا عبدالرحمن جامی چنین عقیده دارد و گفته
    گازر گهی ایست تربت او کان مغفرت در ساحتش سفید کند جامعه سیاه
    و اما زیادتر عقیده دارند که چون مردم به زیارت خواجه میرفتند گناهاشان شسته میشده به این سبب آنرا گازرگاه گفته اند و گفته مولانا هم تصدیق بر این گوا است
    5- گذرگاه:میگویند شهر خیلی بزرگ تا چشت شریف آبادی بود سیلی آمد و همه شهر را آب گرفت و مردم از همین دامنه کوه رفت و آمد میکردند به همین خاطر گذرگاه گفته اند
    6- رزمگاه: می گویند در سال (150)بین مسلمانان و خوارج و یا به روایتی بین لشکر اسلام وزردشتیان که از آتشکده بزرگ فراز کوه حراست میکردند نبردی سخت روی داده است پس به این خاطر آنرا کارزارگاه یا رزمگاه گفته اند و میگویند در جنوب آرامگاه پیر هرات میدان پهناوریست میگویند میدان جنگ بوده و کشته گان این جنگ را در هفت چاه دفن کردند تا امروز است به نام خواجه گان هفت چاه یاد میشه در سال (206) که خوارج خروج کردند عبدالله ابن عماد به هرات آمد از نیشاپور و به خوارج جنگید بعدا مردم به زیارت می آمدند کاریز کندند خانه ها آباد شد و ده شد.
    شیخ عمو: و اما تاریخ اصلی گازرگاه با نام شیخ عمو آغاز میشود. ابو اسماعیل احمد بن محمد بن حمزه که کنیه آن شیخ عمو است گازرگاه را از محل افتاده کنار راه به مرکز پر جلال دنیا صوفیان و عارفان مبدل نمود با دفن آن بروی تپه زنجیر گاه در سال (441) ه.ق این منطقه شهرتی زیادی کسب نمود. در زمان حیات شیخ عمو یک تعداد پیش تازان عرفان و تصوف قد علم نمودندـ مانند خواجه عبدالله غوربنج ، شیخ ابو نصر خباز ،شیخ ابولحسن سوهان در کنار قبر وی بعدها دفن گردیده اند. این عرفا و متصوفین کسانی بودند که به گازرگاه نامی کمایی کردند.و پیر هرات از نزد شاه بهره ها برد.
    خواجه انصار به شیخ عمو احترام خاص داشت تا این که شخصیت برجسته در شمال شرق خراسان گردید باید گفت که شیخ عمو رباط و مسجدی ساخته بود و عارفان گرد وی جمع شده بودند.
    بنا های گازرگاه در زمان شاهرخ میرزا



  • در قرن (12)میلادی وزیر غوری ها (عز الدین عمر مرغنی)مدرسه ای در گازرگاه بنیاد گذاشت که از آن امروز هیچ اثری به چشم نمی خورد و عده می گویند تا زمان چنگیز آن مدرسه زیاد ویران نشده بود البته بعد از عصر شاهرخ دیگر اثری نیست.دیگر از زمان غوریها تا زمان شاهرخ (807-850)هجری قمری هیچ بنای در گازرگاه اعمار نشده شاهرخ میرزا فرزند کوچک تیمور لنگ که در سال 807به پادشاهی خراسان رسید مدت 43سال پادشاهی کرد به سال 829هجری قمری هدایت اعمار ساختمانی صادر نمود که در جوار خواجه مطابق به شان و شوکت خواجه باشد. که کار آن یک سال بعد تمام شد در قسمت شمالی و جنوبی نیز ایوانهای ساخته شده و قسمت غربی به نام باب سعادت مشهور است به منزلت آرامگاه می افزاید دو نماز خانه نیز به طرف شمال و جنوب وجود دارد شاهرخ آن بنا را آباد کرده و خودش هر پنجشنبه به زیارت میرفت که بناهای سال 829بکلی به شکل حاضر است که تغییری کمتری در آن بوجود آمده است.
    لوح مزار خواجه:
    در سال 856قمری ابوالقاسم بابر سنگی یا لوح زیبایی به مقبره خواجه ساخته و نصب کرده که نام و لقب شیخ به خط عربی نوشته تا هنوز به خوبی مشاهده میشود.
    خانه زرنگار:
    به سال 856هجری قمری خانه زرنگار اعمار شد.و امیر علی شیر نوایی به سال 906 به اعمار و ترمیم گازرگاه اقدام نمود وی منبر خطابه در همین سال ساخت و نخستین خطیب و موزن را انتخاب کرد و باغهای اطراف گازرگاه کار امیر علی شیر نوایی است.
    باغ گازرگاه:
    باغ گازرگاه که بنام باغ نو مسمى است به طرح یک باغ و سه صحن می باشد که در یک قسمت شرق باغ نمکدان علیا و در قسمت غرب باغ نمکدان سفلی واقع بود که نمکدان سفلی سال ها پیش فرو غلتید و بجای آن تختی اعمار شد و نمکدان علیا بجا می باشد و از داخل هشت ضلعی و از بیرون دوازده ضلعی میباشد.
    از دو جهت نمکدان میگویند زیبایی و دیگر مانند نمکدان خانه خانه میباشد خادم پیر هرات میر گازرگاه جناب میرغلام حیدر نمکدان را به شکل مهمان خانه زیبا اعمار کرد و چهارسال قبل آنرا دولت پس گرفته و به شکل اولی او در آورد.دو صحن دیگر یعنی اول و دوم صحن اول بزرگ-در عصر شاهرخ اعمار در وسط آن حوض بزرگی است که او هم در زمان شاهرخ اعمار شده در غرب حوض مسجدی از خشت پخته ساخته شده بود که تا زمان اعمار مسجد جامع بزرگ به بیرون از صحن نماز جمعه در این مسجد جامع خوانده میشد ودیگر حوض زمزم است در گوشه شمال شرقی صحن که بعد از اعمار شاهرخ در آن مقداری ‌آب زمزم ریخت تا دو پنجه و بعدا پر آب کردند و مردم متبرک گفته بردند.
    که به سال 1100از طرف بانوی خیری که ملکه محترمه از شاهان چنگیزی بود ترمیم یافت و خودش نیز در آنجا دفن شد در شرق صحن دوم مقبره پیر هرات می باشد بیرون دروازه مجسمه سنگی سگی می باشد اهالی گازرگاه عقیده دارند استاد زین الدین مهندس و معمار این بنای عالی بعد از ختم کارش آنرا ساخته و وصیت نمود که مرا آنجا دفن کنند و این مجسمه سنگی را روی قبرم بگذارند تا سگ آستان پیر هرات آن مرد بزرگوار باشم.
    موی مبارک

  • :
    از نماز خانه سمت جنوبی زینه بالا می رود و بالای آن خانه یست که در داخل آن صندوقی و تار موی حضرت محمد مصطفی (ص)می باشد که این موی مبارک را مرحوم پیر بزرگ گازرگاه جناب میر سلیمان بعد از ادای حج از استانبول با خود آورده و در این مکان مقدس محفوظ نموده است.
    درخت خنجک:
    در کنار مرقد پیر هرات درخت خنجکی است که مردم عقیده دارند عمر آن از 1000سال بیشتر می باشد و درخت از زمان خود خواجه می باشد و مردم هرات عقیده دارند که اگر میخی به درخت لت کنیم دندان دردی شخص شفا می یابد به عمر همین درخت و از جنس همین درخت درخت دیگری در پهلوی مزار ابو نصر خباز در مسجد قدیم گازرگاه می باشد.
    سنگ هفت قلم:
    سنگ هفت قلم را کسی حجاری کرده که نامش معلوم نیست چون هفت مرتبه روی آن کار کرده هفت قلم گویند در قلم اول به شکل صندوق در قلم دوم صاف کاری قلم سوم اندرون آنراخالی چهارم پنجم ششم آنرا نقاشی در قلم هفتم آنرا تحریر و پرداز کرده است نام کسی ذکر نشده و تاریخ آن902 بدست می آیدو چنین می گویند که سلطان حسین بایقرا به ساختن دو سنگ حجار را امر کرد یکی برای قبر پدرش و دوم برای خودش چون سنگ بعد از هفت سال تمام شد فرزند کوچک سلطان حسین غریب میرزا وفات کرد و سنگ را بالای قبر فرزندش گذاشت گویند سنگ اول که حجار ساخته بود در مصلی هرات در مدرسه سلطان حسین بایقرا بالای قبری گذاشته شده .
    اما با مرگ پدر سلطان سلطان غیاث الدین منصور شش سال تفاوت دارد سال وفات غیاث الدین منصور 849 و تمام شدن سنگ 843 می باشد اما نام کسی ذکر نشده است.
    قبور پادشاهان در گازرگاه
    در گازرگاه پادشاهان زیادی دفن می باشند فیروزه مادر سلطان حسین هم دفن می باشد که نام و نشانی از آنها نیست فقط امیر دوست محمد خان که در هرات وفات کرد در آنجا دفن می باشد و دخترش بی بی بسونوا به از غم اینکه چرا شوهرش با کاکای خود امیر دوست محمد مملکت را تجزیه کردند وفات کرد در جلو خانه زرنگاردفن و چند روز بعد شوهرش سلطان احمد خان نیز وفات کرد در پهلویش دفن و فرزند شان شهنواز خان در تهران وفات او را آوردند و در کنار پدر و مادرش دفن کردند
    سه سهپسالار هم نام
    موضوع مهم این است که در صحن حیات خواجه سه سهپسالار دفن می باشند که نام هر سه فرامرز خان است.
    اولی: فرامرز خان سهپسالار امیر شیر علی خان است که قبر آن از روی سنگ قبر اوشناخته میشود سنه روی قبر آن 1288است.
    دوم: فرامرز خان دیگریست که لوح قبرش شکسته و خوانده نمی شود او هم سهپسالار بود.
    سوم: فرامرز خان نورستانی است که نزدیک امیر دوست محمد خان دفن می باشد.


نام: یاسمن
موضوع: معرفی گازرگاه
مکتب: لیسه گوهرشاد



About the author

160