گوشه امن

Posted on at



بی روی تو شد بر من عمدیده جهان تلخ


دور از لب شیریت تو شهدم بدهان تلخ


صد جان دهم و مهر ترا کی دهم از کف


هر چند که بر زنده بود دادن جان تلخ


دشنام دهی چون شکر آید دهانت


کی حرف بیرون آید از آنکام و دهان تلخ


خوش آنکه بود گوشه امنی و کتابی


از صحبت نا اهل که دارد گذران تلخ


مخفی چه کن بی گل روی تو جهان را


بر بلبل شوریده بود فصل خزان تلخ




About the author

160