بخش دیگری از سلسله مقاله های در باره بانو مخفی- دوم

Posted on at


مخفی شاعر پس از فراخواندن از قندهار مدت بیشتر از 16 سال را در منطقه علی آباد کابل تحت نظارت سیاسی به سر میبرد و این زمانیست ه دوره روشنگری در ادبیات افغانستان نضج یافته است. و بیشگامان مشروظه خواه در عرصه شعر و ادب برای بیداری ملت و فریاد داد خواست مردم قد افراشته اند. جریده سرج الاخبار نشرات دارد و محمود طرزی, عبدالهادی داوی, عبدالحمان لودین و شمار دیگری از پیش قراولان نهضت اند.



شایق, بسمل, ندیم کابلی, بیتاب مستغنی, عشرت, محذوب و سایرین به عنوان معاصرین بر گستره شعر و ادب رنگینی می بخشند. ولی در کنار این سخنسرایان در برگهای ادب آن دهه ها کمتر از مخفی دگر یادی میخوانیم چه او هنوز عزلت نشین خبر سرنوشت خویش است و بنا به دستو سیاست زمانش حق حضور در حلقه های فرهنگی را ندارد.



اما مخفی در سالهای نضارت در علی آباد کابل از لحاظ سنی و تجربه شعری به مرحله یی است که شعرش ره پختگی کمال میپیماید و شعرش که زمانی پیچیده در هاله اندوه عشاقه بود, رنگ و هوای عارفانه و صوفیانه می یابد. او که زمانی میسرود.


فدایت جان من قاصد چو بردی نامه سویش


زبانی هم بگو احوال من آهسته آهسته


نبودت گر سر آزردن مخفی چرا گفتی


سخن با مدعی در انجمن آهسته آهسته




و یا



شکستی زلف نشمیت رل شکست افتاد در دلها


فدایت جان مشتاقان چه بشکن بشکن است امشب



اینک پس از دریافت سالهای تجربه و پختگی عم با نوعی استغنا و بی نیازی در خلوت جبرا تعیین شده خویش در در گریبان تامل داشته و به جای ناله های حزین عاشقانه مدبرانه از بی مقداری دنبا و هیچ شمردن آن اینگونه میسراید:




آنان که گفتگو به سر این جهان کنند


چون کودکان کنند به روی حساب بحث


هرگز به کام دل نرسد هیچکس به دهر


غافل کجا کند به سر این سراب بحث




About the author

160