سعی و جنبش تحول و تکامل ناموس بقاء موجودات است؛ تمام ذرات طبیعت و مجموعه عالم خلقت در حرکت هستند هیچ موجودی درحال وقفه و سکون باقی نمیماند حیات در حرکت ممات در سکون است بروید این است فرمان ابدی مدیر خلقت
.
در پرده ظلمانی شب جویباران کوچک از چشمه سارهای جوشنده صافی قلل برف اندود (کبود کوه) رو به سراشیب مانند آبگینه سیال در جریان بودند
و در نقطه مسطح دامنه یکدیگر را در آغوش گرفته دریاچه کوچکی را تشکیل همچون فرشته آسمانی بال و پر گشوده
با شهر بازاراز فراز کوهستان اصوات مرموز ترنمات دلکش را در فظا منعکس و با رودخانه مست (يال) متصل و هماهنگ میشوند.
ساعات شب طی میشد ؛ آبشار با نغمات موزون و یکنواخت جریان خودرا دنبال میکرد این جریان دايمی ، این صداها پر از اسرار و رموز بودـ
ماه با نیمروخ ارغوانی در زاویه افق از خلال ابرهای مشک در غورفه منیایی آسمان و کارم زرنگار ستارگان طنازی میکردـ
در روی یک تخته سنگی کنار آبشار ماهی گرفته بودم کاروانیان در ساحل جویباران بخواب عمیق فرورفته بودند
سکوت شب ، تعجیلیات ملکوتی طبیعت ـ زمزمه جویبار، ترنم آبشار کوهستان ـ اوه ؛ چه دنیای با عظمت و با مهابتی است ـ بیایید دیو و پری و موجوداتی را که فکر بشر و قوه واهمه خالق آنهاست در سیمای شب این صحنه ساکت و صامت را تماشا کنید
.
در ظلمت شب ارواح فرشتگان ، نغمات اهریمن در کلبد اجسام حلول میکند و روح انسان را به عمرات دلربا و سهمناک مشغول میدارد در این فظای نیمرنگ سنگها ، سخره ها درختان صنوبر و بوته های جنگلی اشکال و صور هیولایی به خود گرفته نور ماهتاب ضعیف میشد
،
ابر های قیر اندود پرده تاریک و موحثی در منظره نمایشگاه شب میکشدند و اوهام و خیالات و موجودات دنیای افسانه را خلق میکردند