سلام ای مخفی پاکیزه طینت
بدخشی خواهر نیکو طبیعت
سلام ای خواهر فرخنده اختر
سخندان و سخن سنج و سخنور
گرفتم نامه ات مسرور گشتم
ز شعر تازه ات مسحور گشتم
ز تو روشن بود نام بدخشان
نزاده همچو تو مام بدخشان
بدخشان بر تو می نازد بمان دیر
ز خوان معرفت نسوان نماسیر
عروس شعر را مشاطه پی کن
بدانش پروری استادگی کن
سراسر شعر تو سحرو فسون است
بهر دفتر ترا کیف از فنون است
مرتب کرده دیوان بدوران
ذخیره کرده لعل بدخشان
بنازم همت مردانه ات را
بگردم لهجه رندانه ات را