صف روس زین ملک خیری ندید
تن خویش زین خانه عریان کشید
عرب تا عجم هرکه کرد این هوس
گرفتنش همی لقمه راه نفس
صف مرد نادیده خودبین مشو
هوس پرور تیغ چوبین مشو
به همت نترسیده از بیش کم
عقیدت نگردد ز فولاد خم
بیا آتش جنگ کمتر فروز
زحق دیده یی عبرت آسان مه دوز
که روزی پشیمان شوی سودنی
بپای هوس بود و نابودنی
ولی چاه نامرد بیچاره گیست
طلسم دنان شید و کاره کیست
زبون دشمن دون شیاد خوی
سوی انتخار آوریدند روی