چه بوی خوشی می آید در آن وقتی که این موج های تلاطلم وتجسم بخش زنده گی را در کنار پروانه های زیبا می نگارم

Posted on at


چه بوی خوشی می آید در آن وقتی که این موج ها ی تلاطلم وتجسم بخش زنده گی را در کنار پروانه های زیبا می نگارم .وصدای تپش ها قلب های که برای همدیگر می تپد بوی که از تنش همه وبه شام همدیگر می گنجد



این همان دقایقی است که دستان گرم مادر در دستان ما ومحبت خواهر هم  تنش  نفس ها مان می باشند چه خوش است آن لحظاتی را که در پهلوی هم وخنده های مان زیبای چهر ه های مان می باشد دل خوشم با آن لحظاتی مه در پهلوی مادرم خواهرم پدرم وبرادرم به شاد مانی می گذارنم محبتی را که به خوبی با فامیل دریک ثانیه می گذرانم شاید به جهانی شادمانی تغویضی ننمایم



 


خوشی وبودن با نزدیکان هیچ گاه تقسیم شدنی نخواهد بود زیرا محبت وعشق وعلاقه فامیل با هیچ محبتی دنیا رسیده نمی تواند وبرابری ندارد که آن مهر از قلبت را به هرزه از دنیا برسد دنیا زیباست زنده گی زیباست


جمع بودن زیباست


اما بودن با فامیل دنیایی دیگریست


زنده گی دیگریست وجمع بودن هم رنگ دیگری را به حوی مزین می سازد



زیرا متنوع ها همیشه زیباست ومحبت فامیل هم از علاقه های مختلف در کنار هم می باشد وبا یک محبت مخاطب ونگاه دیگری روبرو خواهیم بود


واین محبت وعشق علاقه را در لبخند های عزیزانی دیده ام که رنگ وتازه گی اصلی زند گی ام می باشد این همان خانواده ام است که خدای معتال از دیده عشق وعلاقه اش ما را کنار هم وبه همزیستی جمع آورده است


خدای من سپاس گذارم از این که این چنین عزیزانی برایم فرستادکه  برای لبخند شاد می نوسیم  لبخند عزیزانم



واین بلاک از عشق وعلاقه ودر کنار بودن فامیل واقعازنده گی است


زیرا معنی واقعی زنده گی وقتی فهمیده می شود بدون هدفی برای زنده گی عشق ورزیده می شود وعشق فامیل همی است که هر گز فراموش نخواهد شد 



آرزو"رحمانی " 



About the author

Arzoorahmany

Arzoo Rahmany is a twelfth class student in Mahjube Heravi high school.

Subscribe 0
160