نامه ای از من برای پدرم

Posted on at


پدرم کسی بود که میکوشید که در جامعه یک شخص محترم باشد و هرگز به کسی ضرر اش نرسد


پدرم مرد مهربانی بود و همیشه دست نوازش برسم داشت


گهی قهر میشد بالایم و گهی هم با خنده زدن بطرفم نگاه میکرد


من تمام رفتار پدرم را دوست داشتم و احترام به او را وجیبه ی خود میدانستم


وقتی پدرم مرا نوازش میداد به مثل بارانی بود که بالای گیاه ها مهربانی میکرد


من همیشه پدرم را در خیالات خود جا میدهم و همیشه از گفتار های که در گذاشته کرده بود از او بهرمند میشوم



پدر نام پر افتخاری است برای فرزندانش و نامی است که همیشه جاویدان میماند


اگر گناهی در قبالت صورت گرفته باشد از سوی من با روی سیاه و گنه کار خود ، معذرت میخواهم ای پدر


درد هجران تو مرا بیچاره ساخته است بخدا


میدانم تو نیستی در جمع ما اما این را میگویم که همیشه خاطرات با ما است و خواهد بود


ای پدر وقتی به من نام خود را دادید و من را بنام تو همگی میشناسند من هرگز کاری نمیکنم که به نام و نشانت لطمه بزنم



وقتی من با نمرات بلند از یک صنف به صنف دیگر ارتقا میکردم هرگز چهره شاد ات از یادم نمی رفت


وقتی من مریض میبودم تو شب ها همراه با مادرم خواب نداشتی و صبح باید به سر کار میرفتی و آه هم نمیکشیدی وقتی دوباره باز میگشتی حالم را باز جو میشدی


چی کسی نظر کرد ترا که امروز در میان ما نیستی و من سخت به نوازش تو نیاز دارم


هرچند مرا میگویند که خودت پدر شدی اما من به نوازش کودکانه ام که تو برایم میدادی نیاز دارم


پدرم تو مایه افتخار منی دوستتدارم


بااحترام پسرت رفیع کبیری


 



About the author

rafikabiry

my name is Muhammad Rafi my last name is kabiry . I gaduated from Khaja Abdullah Ansary high school and I got training in directory in India for a year. I have work experiences to different right now I working in film annex as a film maker, cameramen and editor…

Subscribe 0
160