عنعنات و رسوم در افغانستان

Posted on at


به نظر من هویت یک کشور توسط فرهنگ,عنعنات و رسم و رواج هایش طبقه بندی میشود.من فکر میکنم قومیت های مختلف نژادی همه دارای یک نوع فرهنگ و رسم و رواج ها نمیباشند و بیشتر شان به افغانستان متمرکز شده است,به یاد دارم بیست سال پیش هنگامیکه طفل بودم تا به حال که یک جوان برومند شده ام رسومات بیش از حد تغییر کرده. تا جاییکه من بیاد دارم وقت عروسی کاکایم بود٬ هفت شبانه روز ما محفل داشتیم در هر طرف که میدیدم هر کس مشغول انجام یک کاری بود.پدر بزرگم با آن همه گرمی تابستان و عرق پیشانی مصروف جمع آوری چوب های درختان و مادر بزرگم آنها را در تنورهای آتشی انداخته نان پخته میکردند.مادرم در آشپزخانه با وجود آن همه دود و گرمی به بسیار شوق و علاقه دیگ های بزرگ سنگی را روی آتش گذاشته و برای مهمانان شوربا پخته میکردند.خواهرم از چاه آب کشیده و چای درست میکرد.


من با مهمانان و دیگر اقوام ها در خانه با روشنی عجیب شمع با صدای دل نشین سازو دهل سروده و آستا برو را میخواندیم.عروس را با شال سبز به روی اسپ از خانه خودش آوردند و در جلویش همه با هم اتن و چوب بازی میکردیم.چندی نگذشت که چند تن از بچه های جوان را دیدم که به تبریک دادن به پیش کاکایم هستند بسیار لباس های عجیب در تن داشتند,پیراهن های کوتاه,شلوارهای پرچین با دستمال هایی در گردن٬واقعا برای من عجیب بود. از پدر بزرگم پرسیدم چرا شما ها این قسم لباس ها نمیپوشید؟؟؟



با لبخند شیرینی به من جواب داد٬ عزیزم آنها مردمان عامی مثل ما نیستند بعضی شان از دربار شاه هستند کسی به آنها چیزی گفته نمیتواند ومردم آنها را کاکه ها مینامند.


بعد با همبازی های خود در سرک های خاکی کنار جوی زیر سایه ی درخت سنگ بازی و گله بازی میکردیم و بعد از دور داخل میدان بزکشی را نگاه میکردیم.


هفته ای بعد از آن به مکتب رفتم و با همصنفان لباس های افغانی با دستمال های سرخ در پیشانی به پذیرایی سران دولت یا شاهزاده ها که از دربار شاه به هرات میآمدند. و به قسم رسم و گذشت از جلویشان گذشت میکردیم و سرود آماده شده را میخواندیم.


بعدها در شب عید دختران و زن ها با هم یکجا نشسته و دوبیتی ها میگفتیم٬ و دست های خود را حنا میکردیم,صبح با دستان سرخ بر مقبره ی اقوام رفته دعا خواندیم,بعد از اجرای نماز عید به یکدیگر تبریک گفته به دست بوسی بزرگان به خانه هایشان میرفتیم٬ و بازی های زیادی در عید انجام میدادیم همچون بجل بازی و تخم جنگی.



در آخر متوجه ی این شدم که رسم و رواج ها در قدیم تا حال چندین برابر تغییر کرده٬ و نکته ی جالب این است که رسم خواستگاری کردن دختران که اول خواستگار به خانه یشان رفته و نگاه میکرد که خانواده ی دختر چقدر مهمان دار است و بعد قبرهایشان را نگاه میکردند که ببینند که قوم بزرگی بوده اند یا نه؟؟؟؟


از روی سنگ مقبره یشان فقیر یا دارا بودنشان را تشخیص میکردند,آن هایی که در خانه سگ داشتند یعنی مال زیاد دارند.دختر با آوردن گلاسی آبی بیشتر خواستگار رضایت مندی خود را بیان میکردند.در پایان میتوان به این نتیجه رسید که عنعنات بخشی از فرهنگ افغانستان را تشکیل داده و بیان گر هویت ما است. ونیز ما مردم سلحشور افغانستان این رسم و رواج ها را نباید از یاد ببریم.



برای خواندن مطالب قبلی فلم انکس لیسه محجوبه هروی میتوانید پیوند زیر را دنبال نماید:


http://www.filmannex.com/MahjubaHerawiSchool/blog_post


سونیلا



About the author

MahjubaHerawiSchool

Mahjube Herawi School is located in the third district of Herat Province on Mokhaberat Street. It was named after a famous woman poet Mahjube Herawi (Mahjube Herawi’s real name was Bibi Safora and she was one of the famous Farsi pouter of Badqhis –Afghanistan. Mahjube has about 5,000 poems about…

Subscribe 0
160