معلم آن شمع نوری است که همه را مجذوب خویش ساخته است

Posted on at


معلم آن شمع نوری است که همه را مجذوب خویش ساخته است ومانند یک الگو وهادی جادونه در درخشش است دستان معلم را می بوسم دستان پر توان معلم ام که جهانی را با قلم اش می پرواند وبه زیبایی زرین در می آورد گردشگر آرزوهای است که می توان سر نوشتی را تغیر بدهد تهداب وبنای تحیصل وکمال فرد وربط مستقیم با نام زیبایی معلم دارد زیرا معلم پایه واساس علم واصول را تشکیل می دهد  خداوند جلت عظمه دستگیر بنده ها خویش است اما شخصیت بارز معلم کمال اوج همزیستی بوده ومرشد یست در جهت رهنمایی به سوی آخرت وکامیبابی


معلم چراغ یست خود سوز ودیگر ساز



آموز گار واقعی را می توان در ذات پاک ومحسس معلم در یافت زیرا آموز گار واقعی می سوزد تا سازد وجهانی را به نور افرازد معلم مربی است که با تا بش روزنه ساخته است بلا خره می توان قلم ودریای از کاغذ ار حد وجهت نام زیبایی معلم ومقام مشاخ وی از توان عاریست زیرا معلم موجودیت که بی گران می کوشد تا جهان روشنی را به ارمغان بیاورد زیرا معلم ام پر کننده آن خانه خالی های ......است که هیچ کس قادر به آن نشده تا آن را پر نماید


معلم ای مرشد والا مقام از احساسات وجودم از گل واژه های قلبم برایت می نگارم


ستایشگر آن دستانی ام که برایم آموزش داد تا چگونه خودم را بشناسم وچگونه خودم را در خود ودر حوالی ام در یابم


معلم راهروی است بسوی افق های بی کران کامیابی وپنجره ایست بسوی فردای شکوفا



من معلمانی دارم که مرشد انداین معلمان مولای من اندمی بوسم آن دستانی را که قلم را به دستم داد تا الف بنویسم اولین مقام در ساختن ام استادی است به نام سفیه جان دست های شان را تا اوج عهرش کبریا وبه زلال مقام مادری می بوسم وشاگرد بسا اساتیدی ام که نام نیک از اینها به لوح قلب خویش آویزان کرده ام


معلم حقیقی، معلم زحمت کش ،معلم دوست ،معلم همدرک ،معلم راهگشای هر چاره معلم واقعی را در چشمانی دیدم که به یک کلمه برایم آموخت دین برتر از دنیاست این شعار زنده گی ام شد ذهن وفکرم حالت اولی اش برگشتاند دعاگویی این معلم ام .عزیزی را بنام سهیلاجان مادری یافتم در کنارم به هر بن بستی که رسیدم وی را مرشد یافتم


همه معلمانم همچو فروزان جان ،ویداجان،مکیه جان،نصیره جان ،نظیفه جان ،کریمه جان ،آصفه جان ،عاقله جان ،فهیمه جان ،سنبل جان ،صدیقه جان ،فرشته جان ،هماجان ،سعیده جان ،حمیده جان ،فیروزه جان ،شیما جان ،فایزه جان ،شکیلاجان ،عایشه جان ،صالحه جان ،عاطفه جان ،سونیا جان ،یاسمین جان ،صدیقه جان ،آصفه جان ،پروین جان ،ماجبین جان ،نجیبه جان ،حبیبه جان ،فرزانه جان ، استاد فرهاد حکیمی، استاد آرین ،استاد عنایت الله جهانی سپاس 



می بوسم این دستان را وبا کوچکی وبزرگ نوازی ام می گویم من موجودی زنده گی ساختند با کمال خویش وامروز که نام شان را گرفتم یکی از قدرت های دست که از این ها کمایی نمودم من عاشقم عاشق آنی که برایم آموخت آن معلمی که گفت پ ر س ت و را با هم متصل بسازوبعدا گفت این است پرستو ودوما گفت خ د ا با هم وصل کن وآموخت این است خدا


بلی این است عشق واقعی به احساس پاکی همچو احساس معلم .


 


 



About the author

AsmaRahmany

Asman Rahmany is an eleventh class student in Mahjube Heravi.

Subscribe 0
160