انگشان معترض

Posted on at


من صاحب ده فرزند کلوله،قدو نیم قد،دراز وپخچک،کاکلی وکجکی وفیشنی،بالغ وهم سن وسال ودارای حق رای ورای دهی هستم٬ دلم همه را خواست و پرسید عزیزانم انگشتانم درمورد رای دهی در دوره دوم ریاست جمهوری چی نظری دارید٬ برایم بگویید. ده تا دهن به یکباره باز شد همه میخواستند حرفی بزنند گفتم پدر جان بهتر است احترام ومراعات همدیگر را داشته وبه نوبت از پنجانگشت دست راست هر یک نظر خود را بدهید٬ اما انگشت بعد از شصتم پیش پزکی کرد و با حرارت شروع به صحبت نمود دلپری داشت او به حالت احساساتی خشم ودلسردی شروع به دادن نظرش کرد.



من یکی دیگر نمیخواهم بار شرمنده گی وخواریحق وحیثیتم را درمقابل خانواده اهل گذر وکوچه ببینم٬ وباپوزخند آنها روبرو شومیکی میگوید راه والا را سیل کو٬ آقا رایت وحقت چه شد شایعه است که آنرا مادر کیکان برای جشن تولدی بچه اش به توالت برده ویا صندوق رای مثل موش نوش جانش کرده٬ و عده ای با ریشخند با سیخک زدن برجانم با لبخند های تمسخر آمیز میگویند٬ دیدیکه رای آقا را باد برده رایش را شاید خوراک ملخ های کپک ناظران و مامورین صندوق شده٬ آقا انگشت سرخ وسیاه شده اش را بهرخ دیگران میکشید وپیش هر کس از دوکاندار،ملای مسجد،همصنفی ها وفامیلی ها پز میداد فخرفروشی وخودنمایی بردیگرانمیکرد.یکی از رقیبانم میگفت٬ سرورویش را مثل شادی های لغمان سرخ وحنا بندان کردند٬ صدای ترق ترق شکستن صندوق رای راآقا زاده نشنید که از آن ملی سرخک برآمد خود را گدیگگ بازی ناظران وهیات های بررسی کرده.



پدرجان حرف های پهلو دار وکنایه های تمسخرآمیز مردم مثل خار برقلبم فرو میرود دیگر من نه سروصورتم را رنگمالی میکنم ونه به کسی رای میدهم که رایمرا حفاظت ونگهداری نتوانند. اما شما برادران درازو کوتاه وقدو نیم قدم میدانید وکارتان٬رای شما و حق شما در صندوقی بیندازید کهپشه در آن راه نیابد مثل رای فلک زده من خوراک سوسک ها ومادر کیکان نشود٬ شصت دستم گفت پدر جان من بر سر دوراهی قرار گرفته٬ ام عقلم میگوید برای کوری چشم دشمنان وطن رای بدهم دلم میگوید رایت را باطل میکنند. در این حال هفت انگشت دیگراعتراض کردند گفتند پدر جان مهم نیست چه میشود دل شان که رای ما را در مضطراب میاندازند یا زندانی میکنند فقط ما را به حال خود ما وبد بختی های ما بگذارند ما خو رای میتیم٬ اما فکر میکنیم رای های ما ابزار بازی مالکان وصاحبان ما خواهد شد.



اگر رای میتیم برای اینست که یک پارچه گی و وحدت خود را در یک جبهه به همسایههای نامرد و بیگانه ها ثابت کنیم تا پای خودرا از گلیم خود بیشتر دراز نکنند.



 



160