هرات شهر حماسه های جاودان

Posted on at


شهر و شهرنشینان هرات زیبا و با شکوه در سکوت و خاموشی دلهره فرو رفته در چهره شهروندان در کوچه محله و خیابان ها امید و ارزو ها و ترس و تشویش پنهانی دیده میشوده. فعالیت های انتخاباتی کاروان نمایش های قدرت گردهمایی ها میز گردها مصاحبه ها سخنرانی ها ؛ کف زدن ها ؛ شعار ها؛ احتزاز پرچم ها و تابلو ها و عکس ها پوستر های خواجه گان نامزد و تیم های انتخاباتی و کاری شان با ساز و نوا ؛ شیپور و طبلها و بازیگران با مزد و



بی مزد دسته های طرفدار و هواخواه و بیطرف سیل بین و احزاب با نام و بی نام تره خیاری ؛ شلغمی؛ لبلبوی: زردکی و مرچکی و کدویی های تند ؛ شیرین و ترش و گندیده و سالم و لشکر عظیم از مگس ها ؛ جیرجیرک های نغمه خوان و رقاص همراه با یاران دخمه یی و پودری ؛ کریستالی و افیونی همه و همه در خواب خوش و پر از خیالات امیخته به ارزوها وامید های شان در زیر لحاف ؛ پتو؛ خیمه و چادر فردا روز رای گیری را میبینند.



عده ای منتظر معجزه دیموکراسی ودر نمایشنامه فردا هستند و با دلگرمی و امید می گویند خدا را هزار بار شکر؛ فردا با حلقه های از غنچه های گل های معطر و مشکبوی وحدت؛ همبستگی؛ همدیگر پذیری؛ برادری ؛ صلح و امنیت با خورجین پر از خوشبختی؛ ارامش و ترقی سوار بر گادی ارزوهای ما می اید. . شهزداه امید های ما در جامعه حریر آبی با تاج پر نگین و با شکوه روشنی بخش کمربند و شمشیر الماس گونه با تیغ دادخواهی و بران برای قطع ظلم و بی عدالتی ها سوار بر اسب سفید و بالدار صلح اذین بسته بر یال و دم با مروارید های غلطان لعل و یاقوت برادری ؛ برابری و انسان دوستی پرواز کنان و بال زنان در تلالو ذرات خورشید صبحگاهان فردا از قله های مواج و سفید ابر های رحمت به سرزمین مردمان منتظر فرود می اید و فریاد شوغ و شادی دلهای اگنده از غم و اندوه و چشم های سرابزده را شادمان و روح تازه خواهد بخشید و دسته ای گل های ارزو و امید شان را بر سر و رویشان خواهید پاشید. ندیمان و مغربان با جامه های سرخ و پرچم های سفید به نغارهچی ها دستور زدن شیپور ها و طبل ها را خواهند داد و باد صبا و پرنده گان پیام نوید بخش را به دره ها و قله ها و به هر خانه و کاشانه و محله و باغ و بوستان و دشت و دمن های سرزمین ماندگار و تاریخی مان خواهند رساند و تبریک و تهنیت به مردم صبور و برده بار خواهند گفت .



عده ای که از انتظار در گذر زمان خسته و فرسوده شده اند میگویند پناه ما بر خدا یا تخت میشود یا تابوت ؛ دیگر عادت کرده ایم به گردش این روزگار باز هم دل ما به فردا بسته هست خدا کند که فردا با شکوه بیاید ؛ خدایی ناخواسته چون سرباز شکست خورده پیراهن و یخن دریده ناتوان و نا امید نیاید بخدا دیگر طاقت دیدنش را نداریم تحمل و بردباری برای ما دیگر نمانده ؛ خداوندا تو پاسدار و حافظ حق و رای ما و شهزاده ما باش و او را به سلامت برما برسان و از شر بمب و راکت و انتحاری و دشمنان این سرزمین حفاظت نما .


امین یا رب العالمین  


چشم مان منتظر ما را در انتظار نگذار دیگر اشکی و طراوتی در ان نمانده ای خدا……….


توسط فاطمه فرزانیار



160