بگو شعری به جنب ای مادر از جایت
بیارا محفل عشرت از پرزدن هایت
بهار طبع من گلزار معنی بازگرداند
چمن ها زر فشاند از شگوفه در قدمهایت
سخن آباد امکان را بنه خشتی پی تعمیر
نگه بالید و دل خون شد ز طبع قله پیمایت
ز دلتنگی شوم چون غنچه و در یک نفس خندم
شود الهام بخش بر من فیض دعا های من
شکوه مهرت ای مادر کدامین لفظ پردازد
که در تمثیل آن نیکو توان شد معنی آرایت
دعای توست اکسیر سعادت هر که دریابد
بود کحل البصر بر دیده ام خاک کف پایت
جنون میجوشد از یاد محبت در سروپایم
ز قلبم هر تپش زنگ جرس دارد ز مینایت
بود کانون مهرت سینه ام نگهت شوقی
اگر دارم دو عالم حرف از چشم تمنایت
گداز عشق سوزاند خس و خار هوس ها را
که باشد چشم من روشن ز یمن نور سیمایت
ماریا حمیدی