دوستان به که دهم شرح غم تنهایی
عاقبت کرد خرابم الم تنهایی
یارهم درد بود زهر غمم را تریاک
همه غم سهل بود آه غم تنهایی
کردی ای چرخ زیاران موافق دورم
گشتم از جبر و آخر علم تنهایی
لشکر فکر و غم از هر طرف آورده هجوم
سر نهم بر سر زیانو چودم تنهایی
شب یلداست شبم روز قیامت روزم
دیدم این لیل و نهار از کرم تنهایی
فلک از جور چو هم صحبت غولانم کرد
یا الهی گویم از ستم تنهایی
آنچه قسمت ز ازل رفت نگردد کم و بیش
مخفیا صبر گزین در حرم تنهایی