زمانی که چشم به دنیا باز کردم،همه را در یک چشم به هم زدن تماشا نمودم و با گذشت زمان پای به عرصه ئ وجود نهادم و اولین کلمه؛ مادر را بر زبانم را جاری ساختم و با پدر وخواهر و برادرم هم اغوش شدم و از گرفتن دست و دامان فرشته ئ الهی که مراد از مادرم است به راه رفتن اغاز نمودم.
انگار از همان هنگام شروع به زندگی جدیدی اغاز کردم، به زندگی پای گذاشتم که حقم بود. از برکت و لطف ان موجود گرامی، که پروردگار عالم بر سر مان مانند باران رحمت اعطاء کرده بود؛ مانند گیاهان که از باریدن باران زنده و شاداب و جوان می شوند، رشد کردم و جوان شدم و در تمام دوران طفولیت مانند یار و یاور در مشکلات و خوشی ها در کنارم بودند و مانند سنگ صبوری بر دلم اشیانه داشتند و امروز هم در کنارم اند و مانند یک دوست در کنار اعضای فامیلم زندگی می نمایم و از برکت خانواده ئ بامروت و مهربانم سرفراز و خوشحال هستم.
تا امروز به هر موفقیتی که دست یافتم، اگر هر چند کوچک بود یا بزرگ به یک قسم از تشویق و روحیه دادن انان بوده و من به خاطر رضای ایشان از هر چیز می گذرم تا باشد نیم هم شده از حقوق ایشان را به جای اورم و حتی اگر از من منفعتی بر اینان نمی رسد؛ ضرری یا حق تلفی نیز نگردد.
من درست بعد از دو خواهرم به دنیا امدم و خواهرانم مانند دو دوست واقعی با من هستند، دقیقا در ماه مبارک رمضان در شبی مبارک 27 و بزرگ متولد گردیدم و باعث خوشحالی پدر و مادر و خویشاوندانمان گردیدم و به خاطر اینکه در چنین شب مبارکی به دنیا امدم، پدر و مادرم تصمیم گرفتند نامی نیکو که شایسته و قابل این ماه مبارک باشد بر من انتخاب نمایند؛ از ان جایی که بر حسب عقیده ئ مان در این شب نور الهی بر زمین می تابد، نوری که از اسمانها می تابد و زمین را روشن ساخته و با برکت می گرداند؛ مرا به عنوان نوری که بر خانواده ئ محمدی تابید نوریه محمدی نام نهادند.
برای خواندن مطالب قبلی فلم انکس لیسه حوض کرباس میتوانید پیوند زیر را دنبال نماید:
http://www.filmannex.com/Hozakarbas-Herat/blog_post