زنده گی افتیدن است, دوباره برخیستن-بخش نخست

Posted on at


سال ها پیش در شهر زیبای هرات در یکی از منطقه های دور به نام صوفی اباد متولد شدم, زمانی 7 ساله شدم به منطقه ای دیگر رفتیم و من را مادرم در مکتب امیرعلی شیر نوایی ثبت نام کردند. دروس خود را میخواندم. روزی به این فکر افتادم که من چقدر تنها هستم از مادرم پرسیدم که چرا من برادر و یا خواهری ندارم. مادرم در پاسخ سئوالم چیزی نگفتم و من باز هم با آن حس کنجکاوی کودکانه ای که داشتم سئوال را تکرار میکردم.


ولی بعد از بعد از مدت ها مادرم که دیدند من دست بردار نیستم با چشمانی پراز اشک گفتند: تو برادری بزرگتر از خودت داشتی که در اوایل طفولیت مریضی سختی داشت. بارها او را نزد داکتران بردیم و داکتران با تجربه ای که داشتند میگفتند که حالت فیزیکی او کند است و برای بهبودی این حالتش باید رگ های پایش قطع شود. و او نیاز به شوک برقی دارد. پدر و مادرم مجبور به قبول حرف داکتران بودند زیرا دیگر راه حلی نداشتند. تا اینکه داکتران شروع به عملیات نمودند و بعد از عملیات هر هفت هفته برادرم را شوک برقی میدادند. ولی برادرم تحمل این تداوی سخت را نکرد و جانش را از دست داد.



من خیلی پشیمان شدم از اینکه چرا از مادرم چنین سئوالی کردم ولی مادرم همانطور به سخنانش ادامه داد و گفت: من یک و نیم ساله بودم که خدا خواهر دیکری برایم داد و او هم نیز به عین بیماری برادرم دچار بود و ما خیلی برای زنده نگه داشتنش تلاش کردیم ولی نشد. مادرم من را در آغوش گرفتند و من در این دنیای پر از رنج و سختی فقط تو را دارم و سلامتی تو را از خداوند بزرگ خواهانم.



من با تمام مشکلاتی که داشتم باز هم در یادگیری علم تلاش های زیادی مینمودم. تا اینکه بار دیگر کشورمان رنگ بدبختی را به خود گرفت و زمانی شد که طالبان شروع به حکمرانی در کشورمان کردند و اینجا بود که من تازه فهمیدم که باید سختی های زیادی را تحمل کنم باید با مشکلات مقابله کنم و دیدن این حالات من را سخت افسرده کرده بود از اینکه نمیتوانستم از خانه بیرون شوم و بعد از آن نمیتوانستم به آروزهایم برسم. با وضع اقتصادی بدی که داشتیم تصمیم به مهاجرت به کشوری دیگر کردیم. بله با اندک پولی که داشتیم به قاچاق بر دادیم تا ما را از مرز ایران رد کند و من و پدر و مادرم مهربانم مسافت زیادی را پیاده روی کردیم تا اینکه به یاری خداوند از مرز گذشتیم و ما در یکی از شهر های ایران خانه ی کوچکی را به کرایه گرفتیم این خانه بسیار کوچک و خراب بود.



برای خواندن مطالب قبلی فلم انکس لیسه مېرمن حیاتی میتوانید پیوند زیر را دنبال نماید:


http://www.filmannex.com/MirmanHayatiHighSchool/blog_post 


ادامه دارد...



About the author

MirmanHayatiHighSchool

Mirman Hayati High School is one of the historical schools of Herat, Afghanistan. It was established in 1340 (1961). This school is located in the center of Herat city, on Shahid Mirwais 28 Street. It has 1,810 students in two shifts and 50 teachers. This school was first reconstructed by…

Subscribe 0
160