سکوتم نمایانگر اندیشه هایم

Posted on at


سکوتم نمایانگر اندیشه هایم، اندیشه های وافر وپنهانم است. اتاقم تاریک وسرد به مانند قلب داغ دارم بر کنار پنجره روشن اندیشه هایم می ایستم تا که پرنده های اندیشه ام در ذهن روشنم شروع به پرواز کنند. آن زمانیست که اندیشه هایم از درون ذهن محشوشم بیرون می شوند و مرا وادار به سرور افکار گذشته ام می کنند. هر زمانی که چشم از تاریکی زمین برمی دارم وچشم به آسمان می دوزم زمانیست که دوباره امید تازه یی پیدا می کنم، زمانیست که می خواهم در مورد خودم بیاندیشم، اندیشه هایم سخنانیست که به زبان ساده ورسا می گویم، سخنانی که از رنج های ذهنم کی گویم


.


این سکوت هایم به این معنا نیست که من مجنون هستم به این معناست که هیچ چیز را نمی دانم، سکوتم پر از اندیشه هایست که گفتنش یک درد ونگفتنش هزاران درد است. پنجره اندیشه هایم را دوست دارم چون که مرا از تاریکی های ذهنم بیرون می آورد.


هر زمانی که اندیشه هایت را نتوانیستی بفهمی سکوت را اختیار کن چون همین سکوت نشانه اندیشه هایت است. سکوت واندیشه همیشه زوج های یکدیگرند وجود یکی بسته گی به موجودیت دیگری دارد



سکوتم را اگر بشکنم دیگر همانند یک بوم می شوم. دیگر اندیشه هایم را نمی توانم اندیشه بگویم چون بدون سکوت اندیشه هایم رشد نمی کنند واندیشه جزء حرف های بی معنی بیش نیست. سکوت را من از آسمان آموختم چون که سکوتش آنقدر پا برجاست که فقط یاد غم های زمین می تواند آنرا بشکند. همیشه در سکوت بی انتهایم این را می اندیشم که در آتی نزدیک چه خواهد شد وزمان گذشته چه شده بود. واین است که سکوتم به صدا می آید ومی گوید از اندیشه هایت هیچ چیزی را پیدا نمی کنی پس زنده گی کن، در امید



عجب جمله ی زیبایست که گویند بزرگان:


سکوت کن درحد امکان


بیاندیش در حد توان 



About the author

razia11

راضیه محمدی شاگرد صنف دهم مکتب تجربوی شهر زیبای هرات

Subscribe 0
160